روابط ساختاری سبک های دلبستگی با افسردگی: نقش میانجی نظریه ی ذهن

اختلالات افسردگی در طی تاریخ روانشناسی به علت پیامدهای ناگوار و شیوع بالا همواره مورد توجه قرارگرفته است و امروزه به قدری شایع شده که سرماخوردگی روانی لقب گرفته است (سلیگمن، روزنهان ووالکر 1393). شیوع افسردگی در طول عمر برای زنان 25-10% و برای مردان 12-5% پیش بینی شده (مرلی و مران 2011) و ممکن است در هر سنی ظاهر شود اما احتمال شروع در دوره ی بلوغ زیاد است(انجمن روانپزشکی آمریکا 2013). در واقع افسردگی یکی از ناتوان کننده ترین اختلال های روان پزشکی استکه هر ساله تعداد زیادی از انسان ها به آن دچار و هزینه های زیادی صرف درمان این اختلال می شود. همچنین این اختلال عملکرد افراد را از جنبه های گوناگون دچاراشکال می کند و عواقب و پیامدهای زیادی را بهدنبال دارد که به طور کلی، تمام سیستم یک جامعه را تحت شعاع قرار می دهد.افسردگی حالتی است که بیشتر برای بیان اندوه عمیق به کار میرود که در آن هیچ چیز حتی آنچه نشانه یشایستگی و توانایی آنان است، ارزشمند به نظر نمیرسد. شناخت علل ایجاد افسردگی همواره مورد توجه بودهو هرچند هزینه های زیادی صرف این موضوع شده، نتایج حاصل از پژوهش های انجام شده هماهنگ ویکدست نمیباشد. در واقع میزان اثر هر یک از عوامل دخیل را نمی توان یافت.