اثر بخشی گروه درمانی به شیوه شناختی رفتاری بر کاهش احساس تنهایی و افزایش خودکارآمدی عمومی بیماران مبتلا به افسردگی abstract
افسردگی واژه ای شناخته شده اما مساله ای چالش برانگیز در عرصه ی بهداشت روانی است. هدف پژوهش حاضر تعیین اثر گروه درمانی به شیوه شناختی– رفتاری بر
احساس تنهایی و خود کارآمدی عمومی بیماران مبتلا به
افسردگی اساسی بوده است روش پژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون دو گروهی آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه ی بیماران مبتلا به
افسردگی اساسی بودند که در نیمه ی دوم سال 1393 به مراکز و کلینیک های درمانی و مشاوره ای شهر ماسال مراجعه کرده بودند. نمونه ی آماری پژوهش شامل دو گروه 15 نفری 15) نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل) بود که به طور داوطلبانه و به روش هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس خود کارآمد عمومیGSE-10) و پرسشنامه احساس تنهایی(دهشیری، (1387 استفاده شد. برای تحلیل داده های این پژوهش از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری و تک متغیری استفاده گردید. یافته های پژوهش حاضر نشان داد که روش درمانی شناختی- رفتاری به شیوه ی گروهی بر افرایش
خودکارآمدی عمومی و نیز کاهش
احساس تنهایی بیماران با
افسردگی اساسی موثر است( .(P> 0/05 با توجه به شیوع بالا و هزینه های جانی و مالی اختلال افسردگی اساسی، این یافته که درمان شناختی- رفتاری به شیوه ی گروهی، موجب بهبودی افراد مبتلایان به
افسردگی اساسی از طریق افزایش
خودکارآمدی عمومی و کاهش
احساس تنهایی میگردد، میتواند مورد استفاده ی درمانگران و مشاوران در این گروه از بیماران قرار گیرد.