انسان شناسی زیستی- انسان شناسی و فرهنگ و هنر- انسان شناسی و هنر

Publish Year: 1397
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: Persian
View: 1,623

نسخه کامل این Paper ارائه نشده است و در دسترس نمی باشد

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

CBAH01_032

تاریخ نمایه سازی: 3 تیر 1398

Abstract:

انسان شناسی هنر شاخه ای از انسان شناسی فرهنگی است که در طول سی سال اخیر یکی از بهترین موقعیت های رشد را در این حوزه داشته است. انسان شناسی هنر، فهم هنر از دیدگاه فرهنگ و جامعه آفریننده است. اگرچه توجه انسان شناختی به هنر، هم زمان با پیدایش آکادمیک انسان شناسی در اواسط قرن نوزدهم و حتی پیش از آن در بررسی های موزه شناختی، قابل پیگیری است، اما در واقع، در اواسط قرن بیستم و از میانه دهه 1940 و به ویژه دهه 1950 است که کارهای میدانی مهمی توسط انسان شناسانی صورت می گیرد که هنر را تبدیل به موضوع محوری پژوهش مردم نگارانه خود کرده اند. لذا نسل دوم انسان شناسان هنر ظهور می کنند؛ پس از نسل اول که بدون محوریت بخشیدن هنر در پژوهش هایشان از دهه 1870 تا 1930 به فعالیت پرداخته اند. محصول کارهای میدانی نسل دوم که شاخص ترین آن ها ویلیام فاگ، نانسی مان، آنتونی فورگ و دنیل بیبویک هستند عمدتا از دهه 1960 تا 1970 منتشر می شوند؛ انتشار این آثار، دهه های 1960 و 1970 را دهه های تعیین کننده و بنیانگذار در تاریخ انسان شناسی هنر می کند. این متفکرین، بنیادهای رویکردی ای را می آفرینند که تا دهه های بعد و تا حال حاضر نیز آثار نسل های بعدی انسان شناسان هنر را تحت تاثیر قرار می دهند. مبانی انسان شناسی هنر این چهار متفکر به طور کلی عبارتند از: - اثر هنری، بیانگر ارزش های جامعه آفریننده است؛ -اثر هنری یک ساختار است؛ - اثر هنری معنا دارد؛ - هدف اثر هنری ایجاد ارتباط است؛ - اثر هنری با حوزه های قدسی سروکار دارد؛ - خلق اثر هنری، خلق خود فرهنگ یا بازآفرینی آن است؛ و در نهایت، - فهم اثر هنری برای انسان شناس فقط با دانش فرهنگی از جامعه آفریننده ممکن می گردد. انسان شناسی هنر در آن واحد یک پزوژه قدیمی در انسان شناسی اروپایی و امریکایی و پروژه ای کاملا جدید است که با شاخه های معرفتی و اجرایی موازی با خود نظیر تاریخ هنر، فرهنگ مردمی، نقد هنری و... پیوند می خورد. از لحاظ تاریخی این پروژه مفهوم هنر را از نظام شناختی اروپایی به پهنه های غیر اروپایی زیر استعمار داده و به جریانی موزه نگارانه دامن می زند که تا امروز درباره آن مناقشه وجود دارد. با خرکت از بررسی و نقد نظریه های هنر از سیمپر و پانوفسکی گرفته تا گامبریچ، از یک سو و نظریه هی خاص انسان شناسی هنر از فرانتس بوآس و لوی استروس گرفته تا آنتونی فورج و رابرت لیتون بررسی خواهند شد. است که باید حرکت اساسی به سوی هنر مدرن در فضای مدرن یعنی شهر را به مثابه موضوعی جدید برای انسان شناسی هنر مطرح کرد و از رویکرد موزه نگارانه در مفهوم کلاسیک آن تا حد ممکن فاصله گرفت. به گونه ای که نیاز به تعریف رابطه ای جدید از هنر با در محیط شهر مورد نیاز باشد که در تعاریف جدید شهر معاصر تعریف شود. درباره هنر در شهر مطرح شده بودند نیز بار دیگر بررسی قرار می گیرند.