عدالت ترمیمی به عنوان الگویی که در کنار الگوی
عدالت کیفری سنتی، جایگاه ویژه ای در نظام های مختلف برای خود دست و پا کرده، اهداف چندگانه ای از جمله ترمیم خسارت بزهدیده، آشتی بین بزه دیده و
بزهکار و بازگرداندن انسجام گسسته شده در اجتماع در نتیجه وقوع
جرم را دنبال می کند. تحقق اهداف
عدالت ترمیمی مستلزم وجود کنشگرانی است که ضمن آشنایی با مبانی و اهداف عدالت ترمیمی، به اصول آن نیز اعتقاد داشته باشند. بی تردید
پلیس به عنوان یکی از مهم ترین نهادهای مسئول پاسخ دهی به پدیده مجرمانه و به عنوان اولین نهاد مورد رجوع بزه دیدگان پس از وقوع جرم، نقش مهمی در اجرای برنامه های ترمیمی دارد. موفقیت
پلیس در این راه مستلزم تغییراتی در ساختار و نیز تغییر نگرش
پلیس است. تغییر راهبرد از سیاست های خشن به سیاست های جنایی مشارکت محور و نیز حرکت در مسیر حاکمیت الگوی
پلیس اجتماع محور از جمله این الزامات است. از سوی دیگر، اجرای برنامه های ترمیمی در سازمان
پلیس نیازمند اعتماد بزهدیدگان به
پلیس و نیز رفتار کرامت مدار بابزه دیدگان است. اجرای راهبرد اخیر، موجب پیشگیری از بزهدیدگی ثانویه شده، رقم سیاه بزهکاری را کاه شداده و امنیت بزهدیده را تامین خواهد کرد. در این مقاله تلاش می شود با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی، ضمن بررسی نقش
پلیس در اجرای برنامه هایترمیمی، بایسته های ایفای مناسب این نقش تبیین گردیده و همزمان اشارات صریح و ضمنی قانون آیین دادرسی کیفری 1392 در این زمینه مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد