نظریه احتمال و نظریه مجموعههای فازی، هر دو برای مطالعه موارد شامل عدم قطعیت و اطمینان وضع شدهاند. اولی به عنوان الگوی عدم قطعیت آماری (منسوب به پیشامدهای تصادفی) و دومی به عنوان الگوی عدم قطعیت ناشی شده از تشخیص، عقیده و قضاوت انسانی. این دو رهیافت به عدم قطعیت نه متناقض با یکدیگرند و نه یکی، دیگری را شامل میشود. اساساً هیچ چیز برای تطبیق یا وفق این دو رهیافت وجود ندارد، چرا که طبیعت هرکدام، از دیگری کاملاً متفاوت است.
اما این باعث نمیشود که نتوان در یک مسأله، از هر دو نظریه توأمان استفاده کرد. در واقع، روشهای نظریه احتمال و نظریه مجموعههای فازی میتوانند برای مطالعه عدم قطعیت و دقت، ترکیب شوند. گام اول در این راه توسط پروفسور زاده در 1968 برداشته شد و تاکنون، مطالعات در این مورد توسعه زیادی یافته است.
این مقاله شامل ارائه و تشریح رهیافت زاده در این مسأله و نیز تعمیمها و تصحیحهایی است که دیگران در ادامه کار وی انجام دادهاند.