گرجستان به عنوان یکی از کشورهایی که سابقا عضو اتحاد جماهیر شوروی بود، با وجود نوساناتی که در روابط خارجی آن دیده می شود، به طور کلی پس از استقلال، سعی در دوری از
روسیه و نزدیکی به غرب داشته است. هرچند در طول دهه 90 میلادی به دلیل نوپابودن این کشور و وابستگی شدید اقتصادی اش به مسکو و نیز عدم امکان مدیریت بحران های داخلی نظیر برخورد با تجزیه طلبان در
اوستیای جنوبی و آبخازیا، سعی داشت روابطش با
روسیه را در سطح عادی و هم سطح با روابط روبه گسترش خود با غرب نگه دارد؛ اما پس از وقوع انقلاب گل رز در
گرجستان و روی کار آمدن ساکاشویلی که با شعارهای ملی گرایانه، قصد داشت به بحران های تجزیه طلبی پایان دهد و نیز با نزدیکی بیشتر به غرب به تدریج از مسکو دور شود، به نوعی سیاست خارجی
گرجستان متحول شد. اقدامات غرب گرایانه تفلیس همزمان با بدبینی روزافزون
روسیه نسبت به غرب -به دلیل گسترش اتحادیه اروپا و
ناتو به سمت شرق و همسایگی روسیه- صورت می پذیرفت. در نتیجه، مسکو به اتفاقات
گرجستان و بعدها اوکراین حساس شد و از حالت انفعالی خود درآمد و به دفاع از منافع استراتژیک و امنیت خود در منطقه خارج نزدیک پرداخت که یکی از نمودهای اصلی آن، تهاجم نظامی بی سابقه (پس از فروپاشی) به یک کشور دیگر در جریان
بحران 2008 اوستیای جنوبی بود. این رویداد، تحلیلگران غربی را شگفت زده کرد و
روسیه به عنوان یکی از بازیگران فعال -حداقل در سطح منطقه اوراسیا- مطرح گردید و از انفعال چندین ساله پس از فروپاشی خارج شد.