zahra Raji
15 یادداشت منتشر شدهآموزگاران کوچک ما: مروری بر تجربه تدریس مشارکتی
روش های تدریس خلاقانه[1] و مشارکتی[2] طی سال های اخیر میان آموزگاران مقاطع مختلف تحصیلی جایگاه ویژهای یافته است. در این شیوه هم مدرس و هم فراگیران وارد مشارکتی دو سویه میشوند. تنجیتانونت[3](2011) ضمن تحسین و تائید این روش به مثابه روشی شایان توجه در تدریس، معتقد است این شیوه تعاملی میان فراگیران و مدرسان پایه اساسی تدریسی فعال و اثرگذار را بنا میکند. بونگر و همکاران[4] نیز ضمن تائید اثرگذاری بی بدیل تدریس خلاقانه و فعال اذعان میکنند در این شیوه از تدریس که همسو با ساختار طبیعی توانایی ذهن کودک پیش میرود، فراگیران رده سنی کودک و نوجوان به سادگی و درجریان تعاملی دو سویه به درکی عمیق از مباحث آموزشی میرسند، روشهای تحقیق را فرا میگیرند و همچنین میآموزند که چگونه در قالب تعاملی اثربخش ایدهها و نظرات علمی خود را به دیگران انتقال دهند(بونگر و همکاران، 2009). بهرهگیری از روشهای تدریس مشارکتی سبب تقویت عزت نفس فراگیران میشود و علاوه بر آن سبب میشود دانشآموزان بیاموزند که مسئولیتپذیری و اقدامات ایشان بر جریان یادگیری سایرین نیز تاثیرگذار است. علاوه بر این آثار تدریس مشارکتی بر مهارتهای ارتباطی دانشاموزان نیز طبق تحقیقات صورت گرفته(کاریپانون و همکاران[5]، 2019؛ وانگ و همکاران، 2016 و جانگ و ایگلستون، 2016) تائید و تصدیق شده است. شیوههای تدریس خلاقانه و مشارکتی به دلیل نقش شایان توجهی که در فراگیری مطالب توسط دانشآموزان دارند و به دلیل برقراری تعاملی مثبت میان فراگیر و آموزگار از اهمیت به سزایی برخوردار است. بدین ترتیب در نوشتار پیش رو تلاش شده است به شرح ماهیت تدریس مشارکتی و بیان تجربه چندین آموزگار متوسطه اول و دوم- با اتکا به ابزار مصاحبه نیمه ساختار یافته- از شیوه تدریس مشارکتی پرداخته شود.
به طور کلی محققان و نظریه پردازان پرشماری به ارائه تعریف از تدریس مشارکتی پرداخته اند که در ادامه به شرح برخی از آنها پرداخته میشود. کارپنتر و همکاران(2007)مشارکتی را این گونه تعریف کردهاند: تدریس مشارکتی اغلب به شیوهای از مشارکت اشاره دارد که در خلال آن دو نفر یا بیشتر به تدریس مشغول باشند. ترامپ و میلر نیز تدریس مشارکتی را مشارکت و همکاری دو/چند نفر در امر تدریس، آزمایی، ارزشیابی و برنامهریزی آموزشی تعریف کرده اند. این شیوه از تدریس در دهههای گذشته با رویکردهای مختلفی اجرا شده است که از جمله انها میتوان به رویکرد گروههای پیشرفت تحصیلی، رویکرد بازی-مسابقه، رویکرد مبتنی بر استقلال فردی و رویکرد فعالیتهای تکمیلی اشاره کرد(شعبانی، 1393). همچنین در مصادیق نوین تدریس مشارکتی شاهد اجرایی شدن موارد زیر هستیم:
1. ارائه بخشی از دروس به واسطه فراگیران.
2. روند ساماندهی شده و برنامهریزی شده پرسش و پاسخ.
3. گروهبندی فراگیران یا درخواست از آنها به صورت انفرادی برای بیان مطالب درسی که آموزگار انها را تدریس کرده است.
4. گروه بندی فراگیران/ درخواست از آنها به صورت انفرادی برای پیشخوانی مطالب درسی و همراهی با اموزگاران حین تدریس.
تدریس مشارکتی علاوه بر تمام مزایایی که پیشتر ذکر شد، دارای مزیتی است که شاید کمتر به ان توجه شده باشد و ان مواردی است که به مدرس میاموزد. تجربه مدرسان از تدریس مشارکتی مدرسان حاکی از ان است که این شیوه از تدریس کلاس درس را به کلاسی پربار و آموزنده برای مدرس و فراگیران بدل میکند. بر مبنای مصاحبه نیمهساختاریافته با 8 تن از مدرسان، مواردی که مدرسان از خلال این شیوه تدریس میتوانند بیاموزند، بسیار متنوع اند که در یک تقسیمبندی کلی میتوان آنها را ذیل مقولاتی چون آشنایی با شیوههای نوین تدریس، آشنایی با علاقمندیهای فراگیران در رابطه با مفاد درسی ، اشنایی با علاقمندیهای فراگیران در رابطه با ابزارهای تدریس و آشنایی با ضرب آهنگ مناسب تدریس بر اساس ظرفیت فراگیران ساماندهی کرد. در ادامه بر ارائه نقل قولهایی از چندین مدرس و مقولات مورد نظر انها میپردازیم:
یکی از مدرسانی که از شیوه تدریس مشارکتی در کلاس درس بهره مند شده است در خصوص مزیت این شیوه از تدریس چنین اذعان میکند: " با تدریس مشارکتی متوجه شدم دانش اموزانم از ابزارهای جدید تدریس بیشتر استقبال میکنند و اصولا زمانی که همدرسانشان از این ابزارها استفاده میکنند تمرکز و توجه بیشتری را صرف درس میکنند." مدرس دیگری در تائید نقل قول مذکور اذعان میکند:" معمولا بچهها{مقصود فراگیران و دانشاموزان است} با علایق و سلایق هم بیشتر از ما اشنا هستند و میدانند برای جذابتر شدن ارائهشان باید از چه ابزارهایی استفاده کنند و حتی چه مواردی را در ان رعایت کنند. مثلا میدانند از چه رنگها و شکلهایی در پاورپوینتشان استفاده کنند که توجه یا تائید همکلاسیها را جلب کنند. اینها سالهای اول تدریس به من کمک کرد بیشتر علایق دانشاموزانم را بشناسم و بتوانم توجهشان به درس را بیشتر جلب کنم...مثلا با توجه به ارائههای دانشاموزی متوجه شدم اشکال انیمیشنی در پاورپوینت و جزوههای تایپ شده، توجهشان را بیشتر جلب میکند و سبب ماندگاری بیشتر مطالب در ذهنشان میشود."یکی دیگر از مدرسین نیز در این خصوص اذعان کرده است:" برای من خیلی خیلی جالب بود که بچهها از هوش مصنوعی[6]برای نشان دادن چهره شخصیتهای تاریخی استفاده کرده بودند. برای همکلاسیهایشان هم همینطور! جای تحسین دارد که بچهها از تکنولوژیهای جدید آگاه اند، میتوانند از انها استفاده کنند...این چیزی بود که قبلا فکر نمیکردن استفاده از آن در تدریس بچهها را انقدر سر ذوق بیاورد." علاوه بر آشنایی با ابزارهای تدریس و ملاحظات آن که در نقل قولهای مذکور به آن اشاره شد، شماری از مدرسین اذعان کرده اند که دانشاموزان هنگام تدریس از شیوههای نوینتری برای جذابیت بخشیدن به تدریسشان استفاده میکنند که میتواند الهام بخش معلمان باشد.مدرس دیگری در این خصوص ضمن اشاره به مزایای این شیوه از تدریس بیان کرده است که استفاده فراگیران از شیوههای جدید مانند تدریس با استفاده از نمایش و یا تفهیم درس با اتکا به شرایطی فرضی برای وی الهام بخش بوده است. تجربه شخصی نگارنده نیز حاکی از آن است استفاده فراگیران از شیوههایی چون خاطرهگویی{خاطرات مشترک دانشاموزان} در خلال تدریس میتواند سبب تلطیف فضای کلاسی و تحکیم بهتر مباحث در ذهن آنها شود. علاوه بر این اشنایی با ضربآهنگ و سرعت مناسب تدریس برای دانشاموزان از دیگر مولفههایی است که مدرسان مشارکت کننده در مصاحبه صورت گرفته به آن اشاره کرده اند. در این خصوص یکی از مدرسان چنین اذعان میکند:" بچهها وقتی با سرعت و لفظ مناسب سن و درک خودشان تدریس میکنند، یا از عبارات مصطلح میان خودشان استفاده میکنند، در درک بهتر همکلاسیهایشان کمک میکنند. یکی از نکاتی که سال اول تدریسم با توجه به ارائههای کلاسی دانشاموزانم از آنها یادگرفتم سرعت تدریس بود. متوجه شدم شاگردانم مطالب را در صورتی که سرعت تدریسم در ساعات اولیه کمتر باشد، بهتر فرا میگیرند و کمتر اظهار خستگی و بیحوصلگی میکنند." به طور کلی در نوشتار پیش رو تلاش شد به این مساله پرداخته شود که تدریس مشارکتی ضمن تمامی مزایایی که برای فراگیران دارد می تواند نکات آموزندهای را برای مدرسین نیز به همراه داشته باشد و فراگیران در این شیو از اموزش، می توانند در مقام اموزگارانی برای مدرسین ایفای نقش کنند.
Wong, L. H., & Hsu, C. K. (2016). Effects of learning styles on learners’ collaborative patterns in a mobile-assisted, Chinese character-forming game based on a flexible grouping approach. Technology, Pedagogy and Education, 25(1), 61-77.
Bogner,B., and Ibraković, V. (2009 ). Creativity in Teaching Plant Production. Educational Journal of Living Theories, 2(2): 232-256.
Carpenter, M Dick. (2007). Testing the efficacy of team teaming.
Learning environment, 10: 53-56.
Jeong, H., & Eggleston, L. (2021). Reflections on co-teaching and collaboration: Communication, flexibility, and congruence. In Effective Teacher Collaboration for English Language Learners (pp. 42-61). Routledge.
Kariippanon, K. E., Cliff, D. P., Lancaster, S. J., Okely, A. D., & Parrish, A. M. (2019). Flexible learning spaces facilitate interaction, collaboration and behavioural engagement in secondary school. PloS one, 14(10), e0223607.
Tanjitanont, P. (2011). Using Synectic Technique for Developing Creative English Writing Proficiency. 1st symposium on Hands-on Research
[1] Creative teaching
[2] Collaborative teaching
[3] Tanjitanont
[4] Bogner et al
[5] Kariippanon et al
and Development, Chiang Mai, Thailand
[6] Artificial intelligence