mousa kazemzadeh
پژوهشگر حوزه ارتباطات رسانه، فرهنگ و جامعه دانشگاه تبریز، روزنامه نگار و کارشناس رسمی دادگستری در حوزه امور خبرنگاری و روزنامه نگاری
91 یادداشت منتشر شدهچرا شهید سلیمانی سردار دل ها شد؟ راز محبوبیت یک فرمانده
محبوبیت چیزی نیست که با تکرار تصویر و شعار رسانه ای ساخته شود. در تجربه معاصر جامعه ایران، کمتر چهره ای را می توان یافت که با حداقل حضور رسانه ای، به حداکثر سرمایه اجتماعی دست یافته باشد. شهید قاسم سلیمانی، فرمانده ای که سال ها در یکی از مهم ترین و پرتنش ترین میدان های امنیتی منطقه حضور داشت، نه با کمپین های تبلیغاتی شناخته شد و نه با روایت های پرزرق وبرق رسانه ای. با این حال، پس از شهادتش، واکنش اجتماعی ای شکل گرفت که فراتر از چارچوب های رسمی، جناحی و حتی جغرافیایی بود. پرسش اصلی اینجاست: چرا در عصری که دیده شدن شرط اثرگذاری تلقی می شود، یک چهره کم حضور در رسانه ها به «سردار دل ها» بدل شد؟
واقعیت این است که شهید سلیمانی آگاهانه از خودنمایی و برجسته سازی شخصی پرهیز می کرد. نه به این دلیل که درک رسانه نداشت، بلکه دقیقا به این علت که قدرت رسانه را می شناخت و می دانست چگونه می تواند اعتماد عمومی را جلب کرد. او در دورانی که بسیاری از فرماندهان نظامی و سیاسی به چهره های ثابت رسانه ها تبدیل شده بودند، ترجیح داد در حاشیه بماند. عکس های محدود، مصاحبه های اندک و پرهیز از روایت سازی شخصی، بخشی از یک انتخاب رفتاری بود؛ انتخابی که به تدریج او را از «یک مقام رسمی» به «یک شخصیت اجتماعی» تبدیل کرد.
سردار دل ها؛ چگونه شهید سلیمانی دل ها را فتح کرد
این ویژگی، حتی در نگاه عالی ترین مقام رسمی کشور نیز برجسته شده است. رهبر انقلاب اسلامی در توصیف شخصیت وی گفته اند: «شهید سلیمانی یک شخص نیست، یک مکتب است.» این جمله، صرفا ستایش یک فرمانده نظامی نیست، بلکه اشاره ای است به مجموعه ای از کنش ها و منش هایی که فراتر از جایگاه سازمانی معنا پیدا می کنند. مکتب، محصول رفتار مستمر است، نه حاصل تبلیغ مقطعی. شهید سلیمانی، بدون آنکه خود را در معرض ستایش دائمی قرار دهد، الگویی ساخت که پس از فقدانش، بیش از پیش دیده شد.
یکی از عوامل کلیدی در شکل گیری این محبوبیت، نسبت او با مردم عادی بود. روایت های متعددی از ارتباط بی واسطه او با خانواده های شهدا، رزمندگان گمنام و حتی نیروهای محلی در کشورهای منطقه وجود دارد. این روایت ها نه از تریبون های رسمی، بلکه عمدتا از زبان کسانی نقل شد که هیچ نسبتی با ساختار قدرت نداشتند. همین ویژگی به این خاطرات اعتباری اجتماعی و ماندگار بخشید؛ محبوبیت شهید سلیمانی نه محصول تبلیغ از بالا، بلکه برآمده از گواهی صادقانه مردم و تجربه زیسته آنان بود.
راز سردار دل ها؛ چرا شهید سلیمانی در قلب مردم جای گرفت
در همین زمینه، شهید سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان، در یکی از سخنرانی های خود تصریح کرده است: «ما هر چه داریم از حاج قاسم داریم.» این جمله، صرفا بیان یک رابطه سازمانی یا نظامی نیست، بلکه اعتراف به نقشی است که فراتر از دستوردهی و فرماندهی عمل کرده است. شهید سلیمانی در بسیاری از میدان ها، نه به عنوان یک فرمانده خارجی، بلکه به مثابه همراه و شریک دیده می شد. همین «هم سطح شدن» با نیروها، یکی از دلایل اصلی پذیرش اجتماعی او در فراتر از مرزهای ایران بود.
نکته مهم دیگر، فراجناحی بودن او در عمل است. شهید سلیمانی کمتر وارد منازعات لفظی و سیاسی شد. نه در انتخابات نقش علنی ایفا کرد و نه در دعواهای روزمره جناحی موضع گرفت. این حرکت، سکوت انفعال نبود، بلکه انتخابی آگاهانه برای حفظ سرمایه اجتماعی بود. نتیجه آن شد که در زمان شهادتش، حتی کسانی که منتقد سیاست های رسمی بودند، نتوانستند نسبت به فقدان او بی تفاوت بمانند.
این ویژگی در واکنش های اجتماعی نیز بازتابی روشن یافت؛ به گونه ای که بسیاری از تحلیلگران اجتماعی تاکید کردند سوگواری گسترده برای شهید سلیمانی، نه صرفا همراهی با سیاست های رسمی، بلکه نشانه احترام عمیق به شخصیتی بود که اصالت خود را حفظ کرده و صادقانه با مردم زیسته بود. در همین چارچوب، محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه پیشین، در پیامی نوشت: «سردار سلیمانی بیش از هر کسی برای امنیت ایران تلاش کرد.» این جمله از سوی چهره ای فعال در عرصه دیپلماسی، نشان دهنده نوعی همگرایی و وفاق درباره نقش سازنده و نیت صادقانه او بود.
از میدان تا دل ها؛ چرا شهید سلیمانی سردار محبوب مردم شد؟
از منظر اخلاق فرماندهی نیز، شهید سلیمانی الگویی متفاوت ارائه داد. روایت های متعددی از تاکید او بر حفظ جان نیروها، پرهیز از عملیات های نمایشی و پذیرش مسئولیت شکست ها وجود دارد. او کمتر به دنبال پیروزی های رسانه ای بود و بیشتر بر نتایج میدانی و انسانی تمرکز داشت. این رویکرد، در تضاد با الگوی رایج قهرمان سازی قرار می گیرد؛ الگویی که در آن، فرمانده به مرکز روایت تبدیل می شود. شهید سلیمانی، عمدا خود را از مرکز روایت کنار می کشید.
این ویژگی، حتی از سوی دشمنان او نیز مورد توجه قرار گرفت. دونالد ترامپ، رئیس جمهور وقت آمریکا، پس از ترور شهید سلیمانی، در بیانیه ای او را «ژنرال شماره یک ایران» خواند. هرچند این تعبیر در چارچوب ادبیات خصمانه بیان شد، اما ناخواسته بر جایگاه ویژه او در ساختار قدرت منطقه ای صحه گذاشت.
با این حال، تفاوت اصلی در اینجاست که آنچه شهید سلیمانی را به «سردار دل ها» تبدیل کرد، نه رتبه و عنوان، بلکه نوع مواجهه اش با انسان ها بود.
در میان نقل قول های مرتبط با او، جمله ای از شهید ابومهدی المهندس، معاون حشدالشعبی عراق، بارها نقل شده است: «اگر حاج قاسم نبود، بغداد سقوط می کرد.» این جمله، صرفا توصیف یک نقش نظامی نیست، بلکه اشاره ای است به سطحی از اعتماد و اتکا که فراتر از همکاری های مقطعی شکل گرفته بود. اعتماد، مهم ترین سرمایه در میدان های بحران است و شهید سلیمانی این سرمایه را نه با دستور، بلکه با حضور و مسئولیت پذیری به دست آورد.
راز محبوبیت سردار دل ها؛ چرا شهید سلیمانی دل ها را تسخیر کرد
نکته قابل تامل آن است که پس از شهادتش، حجم روایت های مردمی به مراتب بیش از روایت های رسمی بود. این پدیده، نشان می دهد که محبوبیت او پیش از آنکه «اعلام» شود، «وجود» داشت. رسانه ها، صرفا بازتاب دهنده احساسی بودند که سال ها در لایه های مختلف جامعه انباشته شده بود. شاید به همین دلیل است که تلاش برای تکرار این محبوبیت از طریق بازنمایی های پرحجم رسانه ای، اغلب ناکام مانده است.
در نهایت، می توان گفت شهید قاسم سلیمانی نه به این دلیل محبوب شد که قهرمان بود، بلکه قهرمان شد چون مردم را جدی گرفت. او قدرت داشت، اما آن را به نمایش نگذاشت؛ نفوذ داشت، اما از آن برای جلب توجه استفاده نکرد؛ و در اوج تاثیرگذاری، از دیده شدن خودداری نمود. در زمانه ای که بسیاری برای ماندن در حافظه عمومی می کوشند، او با حذف خود از قاب تصویر، در حافظه جمعی ماندگار شد. شاید راز «سردار دل ها» شدن، دقیقا همین جا نهفته باشد: قدرتی که به جای نمایش، صرف خدمت شد.
*نویسنده: موسی کاظم زاده؛ قابل دسترسی هم در سایت بازار تبریز آنلاین
https://bazartabrizonline.ir
