فوتبال؛ رسانه ای قدرتمند در زیست جهان ما
عصر ما، عصر ارتباطات است. ارتباطات برخلاف تلقی کلاسیک، در روزگار اخیر اشکال متنوعی به خود گرفته و سطح اثرگذاری آن، نه تنها زمان و مکان ها را درنوردیده است، بلکه در قلمروهای مختلف، از منطق های متعددی هم تبعیت می کند. گاه حتی از ضرب چندین منطق، سود می جوید و اثری چندوجهی برجای می گذارد. بدین معنا، وقتی از ارتباطات و همبسته آن، یعنی از «رسانه» سخن می گوییم از پدیده ای به شدت چندوجهی، متکثر و گاه منطق گریز سخن می گوییم؛ پدیده ای که با توسعه فضای سایبر و هوش مصنوعی، بسیار متفاوت تر از قبل تولید می شود و عمل می کند. در این جریان، هویت های فرهنگی شکل می گیرند، تغییر می کنند، ارزش گذاری می کنند و گاه باعث سقوط ارزش های به ظاهر مسلط می شوند.
ورزش و به طور خاص فوتبال، یکی از آن رسانه ها است که اگر چه همچون ادوار پیشین به صورت فیزیکی و در میدان ورزشگاهی معینی انجام می گیرد اما فضایی که شکل می دهد و گستره ای که با خود همراه می سازد و هویتی که برمی سازد، بسیار وسیع تر از میدان و ورزشگاهی است که مسابقه مورد نظر در آن انجام می گیرد. امروزه بسیاری از طرفداران تیم های مطرح لیگ های اروپایی و آسیایی اساسا در قاره ها و کشورهایی متفاوت زندگی می کنند و مصرف کننده نمادها و شعارهای فرهنگی و ورزشی تیم های محبوب شان هستند. این تنها یک روی سکه است؛ رویی که فوتبال را به رسانه ای قدرتمند در استادیوم های ورزشی، قاب تلویزیون، صفحات تبلت ها و گوشی های هوشمند و سایت ها و صفحات روزنامه ها تبدیل می کند و ذهن و احساسات و بدن های مخاطبان را برای تعمیق و تهییج ارزش های خود به خدمت می گیرد.
روی دیگر سکه، مربوط به ظرفیت فوتبال به عنوان «محبوب ترین بازی جهان» در انتقال پیام های متعدد، اعم از پیام های صلح طلبانه یا پیام های اعتراضی و حق طلبانه و اخلاقی و هرگونه پیامی است که تقاضای دیده شدن در عرصه عمومی دارد، اگرچه فوتبال و به طور کلی ورزش، همواره مدعی بر کنار داشتن خود از عرصه سیاست بوده است،بدین غرض که ذیل منطق سیاست و حتی منطق های دیگری همچون اقتصاد و اجتماع و غیره عمل نکند و به اصول خاص خود وفادار بماند، اما واقعیت آن است که همواره در ورزش ها و در بزرگترین میدان های ورزشی جهان، یعنی در بازی های جام جهانی فوتبال و المپیک و غیره، اصول و منطق های غیر ورزشی، خواسته یا ناخواسته وارد شده اند، اگر چه برخی از متفکران هر گونه فعالیت خنثی و آزاد، از جمله ورزش و فوتبال آزاد را نوعی دسیسه ضد اخلاقی و ضد بشری دانسته اند، اما اگر از این سخنان ایدئولوژی زده بگذریم، حق آن است که ورزش فرصتی است برای شادی، تندرستی، دوستی، ارتباط و بیان و انتقال ارزش ها و خواسته هایی است که طرفدارانشان برای ابرازشان دنبال موقعیت مناسبی می گردند.
آدمی میل قدرتمندی به ارتباط دارد و این میل را به انحای متعدد کانالیزه می کند. مسابقات فوتبال و جام جهانی، یکی از همان کانال ها است که آدمی امیال چندگانه ای همچون حس رقابت، شادی و تفریح، انتقال پیام، دوستی، با هم بودن، برقراری روابط جدید، نمایش قدرت و تفاخر و حتی کینه و نفرت را نیز همراه آن کرده است. تجمیع این امیال، سبب شده فوتبال به یکی از بهترین فرصت ها و قدرتمندترین رسانه های جهان تبدیل شود.
حضور ایران در جام جهانی اخیر، با شرایطی که کشور در ماه های اخیر تجربه کرده است و سطح واکنش های جهانی و حتی تقاضای منتقدان و مخالفان حضور تیم ملی در این مسابقات تا حد تحریم آن توسط فیفا، شاید بارزترین مصداق رسانه ای بودن ورزش فوتبال در دنیای معاصر باشد؛ مصداقی که علاوه بر موارد فوق ، سطوح متعدد انتظار و برچسب و تقاضا و نام و ننگ را به همراه داشته است. بر کنار از جدال در باب اینکه ورزش نباید به سیاست آلوده شود یا آنکه ورزش باید متعهد باشد خواه به نظم سیاسی مستقر،یا در مقابل نظم سیاسی موجود، در واقعیت، موافق باشیم یا نباشیم گاه این آمیختگی ها رخ می دهد و وجه رسانه ای و ارتباطی ورزش و به طور خاص فوتبال، خارج از ارزش ها و آرمان های درون ورزشی آن، قوت می یابد.
فوتبال ایران، میدان بزرگ مطالعات ارتباطات و رسانه است که در آن هنجارها و ضدهنجارها، تمناهای فردی و جمعی، حب و بغض ها و ارزش ها و ضدارزش ها موج می زند. این موضوع در دو ماه اخیر محدود به فوتبال نبوده و بسیاری از دیگر ورزش ها و ورزشکاران، به صورت فردی و جمعی همچون رسانه هایی رنگارنگ عمل کرده اند. این خصیصه ارتباطات در دنیای فعلی ما است که از منابع متعدد تغذیه می کند و با کنش خود، آجری بر آجرهای دیگر ارتباطی و رسانه ای می گذارد. تولید و مصرف فکری و فرهنگی آن نیز به قلمرو جغرافیایی و زمانی معینی محدود نمی شود. با این همه، این فضای رسانه ای و تبلیغاتی و ارتباطی، بسته به نوع هنجارهای مسلط جهانی و منطقه ای در هر دوره تاریخی، سمت و سوی کنش کنشگرانش را معین می کند؛ چنانکه این روزها ورزشکاران و فوتبالیست ها به اسم ارزش ها و هنجارهایی مشخص، خود را درون چرخه قدرتمند رسانه ای قرار داده و هویت یابی می کنند. این موضوعی است که نمی توان با آن برخوردی انکاری یا حتی قهرآمیز داشت. به عکس، در رویکردی درست باید آن را به رسمیت شناخت و از قدرت رسانه ای آن برای تعریف و هدایت ارتباطی استفاده مناسب داشت.