در انتظار گودو به مثابه انتظاری بی معنا

21 خرداد 1403 - خواندن 9 دقیقه - 188 بازدید

در انتظار گودو به مثابه انتظاری بی معنا

محمود معصومی

کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش ، دانشگاه آزاد شیراز

چکیده

ابزردیسم به تعارض میان تعامل نوع انسان برای جستجوی ارزش درونی و معنا در زندگی و ناتوانی انسان در یافتن آن گفته می شود. این تفکر در قرن بیستم با توجه به تحولات علمی، اجتماعی، جنگ، اقتصاد و حس بشر به معنا باختگی زندگی جان تازه ای گرفت و اندیشمندانی نظیر آلبرکامو و ژان پل سارتر برگرفته از افکار فلاسفه ای نظیر فردریش نیچه، آن را ترویج دادند و در پی آن موجی از نویسندگان و هنر مندان دراین مکتب ظهور پیدا کردند که یکی از آنها ساموئل بکت بود. وی با نمایشنامه در انتظار گودو به بهترین شکل ممکن این مکتب را برای جهانیان آشکار ساخت .

از دیدگاه بکت، هیچ چیز خنده دار و مضحک تر از فلاکت نیست و این تلفیق ناهمگون تراژدی و کمدی، انسان را بر سرنوشت خود منفعل می گذارد که براین اوضاع گریه کند یا بخندد. در این نمایشنامه هیچ چیز قطعی نیست و زمان و مکان ارزشی ندارد. همچنین شخصیت های نمایشنامه در پی وقت گذراندن برای موضوعات بی اهمیت و تکراری مشغول هستند که این تلاشی بیهوده برای یافتن معنا در زندگی است. در انتظار گودو حکایتی است بی همتا از فروماندگی، تنهایی، امید و انتظار که از این دیدگاه همه زندگی یک امید و آرزو است. هدف بکت طرح این سوال بنیادین است که انسان بودن به چه معنا و مفهوم است؟ و جوابی که به این سوال می دهد بسیار هراس انگیز است ( انسان بودن جستجویی است بی پایان برای یافتن هویت و جهانی که انسان بتواند در آن لذت ببرد) . در این نمایشنامه زمان مرده است و ما نمی دانیم در دیروز، امروز یا فردا زندگی می کنیم. حتی ساعت را نمی بینیم و زمان معنای منطقی خودش را گم کرده و از دست داده است .

واژگان کلیدی : ساموئل بکت – ابزورد – در انتظار گودو- نمایشنامه –تراژدی کمدی

مقدمه

ساموئل بکت، نمایشنامه نویس، رمان نویس و شاعر ایرلندی در سال 1906 میلادی در دوبلین متولد شد. وی در سال 1969 به دلیل نوشته هایش در قالب رمان و نمایش نامه، که در فقر معنوی انسان امروزی، فراروی و عروج او را می جوید ، جایزه نوبل ادبیات را دریافت نمود. آثار بکت به نظر منتقدان بی پروا و بد بینانه است. حس بد بینی وی در نمایشنامه و رمان هایش معمولا با قریحه طنز و نیش دار نشان دهده شده است. بکت در سال 1931 نخستین رمان خود را با نام رویای زیبای زنان معمولی نوشت. از آثار او می توان به گمگشتگان، مالون می میرد، آخر بازی، مرفی، فاجعه و روزهای خوش اشاره کرد. نمایشنامه در انتظار گودو یکی از شاخص ترین آثار قرن بیستم به شمار می رود که در این مقاله به نقد و برسی آن می پردازیم. ساموئل بکت در سال 1989 در پاریس درگذشت .

در انتظار گودو به مثابه انتظاری بی معنا

در انتظار گودو اثر ساموئل بکت، نمایشنامه ای معنا باخته است که یکی از ارزشمند ترین و تاثیر گذارترین نمایشنامه های در قرن بیستم به حساب می آید. ابتدا در نقد عنوان این اثر می توان گفت که گودو شکلی تضعیف شده از واژه خدا است و به تعبیر یوجین اونیل، گودو خدای جدید است که از زمان اعلام مرگ خدای نخستین توسط نیچه ( خدا مرده است )، بشر در انتظارش است.

شخصیت محوری داستان ، گودو می باشد که ظاهرا سرابی است در دوردست که حضوری غایب در داستان دارد و از آن می توان به اشخاص یا چیزهای متفاوتی نیز تعبیر کرد. شخصیت های اصلی این نمایشنامه یعنی استراگون و ولادیمیر از ضعف های جسمانی و گاهی طنز آمیز رنج می برند و بازی های کلامی و شوخی های آنها شکلی منحصر به فردبه خود گرفته است . داستان حول محور دو مرد ظاهرا بی خانمان می گردد که منتظر چیزی یا شخصی به نام گودو هستند.گودو در یک ناکجا آبادی بی زمان، پیغام هایی برای آنها می فرستد که به زودی به دیدارشان می آید .

نومیدانه ترین مضمون این نمایشنامه، بیهودگی انتظار است که درآن هیچ وقت گودو نمی آید و این انتظاری پوشالی است. در این میان ولادیمیر و استراگون برای سپری کردن زمان خود را با چیزهای بی ارزش و تکراری سرگرم می کنند تا گذر زمان برای آنها احساس نشود و این کوشش بیهوده آدمی برای فهم معنا در زندگی تفسیر شده است.

در انتظار گودو حکایتی است بی همتا از فروماندگی، تنهایی، امید و انتظار که از دیدگاه او همه زندگی یک امید و آرزو است. بکت رنج انسان از چنین وضعیتی را به زیبایی دراین اثر نشان داده است. دو شخصیت این داستان از طریق انفعال و بی حرکتی، این وضعیت ذکرشده را در پیش روی مخاطب قرار می دهندو لازم به ذکر است در این نمایشنامه زمان مرده است و ما نمی دانیم در دیروز، امروز یا فردا زندگی می کنیم. حتی ساعت را نمی بینیم و زمان معنای منطقی خودش را گم کرده و از دست داده است .

هدف بکت طرح این سوال بنیادین است که انسان بودن به چه معنا و مفهوم است؟ و جوابی که به این سوال می دهد بسیار هراس انگیز است ( انسان بودن جستجویی است بی پایان برای یافتن هویت و جهانی که انسان بتواند در آن لذت ببرد) . در این اثر به روشنی می توان در به دری و آوارگی نسل انسان امروز را مشاهده کرد. در انتظار گودو یک تراژدی کمدی بی همتا است که در دو پرده نوشته شده است. عنوان نمایشنامه در ابتدا قرار بود انتظار باشد که هنگام انتشار کتاب در انتظار گودو نامگذاری شد. بکت در زیر عنوان کتاب، ترکیب تراژدی و کمدی را اضافه کرده که دلالت بر این است که در دنیای تراژدی تنها باید خندید و هیچ چیز خنده دار تر و مضحک تر از فلاکت نیست. این تلفیق ناهمگون تراژدی و کمدی در آثار پاره ای دیگر از نویسندگان قرن بیستم و خصوصا در نوشته های کافکا و سارتر که پیشگامان این سبک به شمار می آیند می توان مشاهده کرد. خواننده و مخاطبی که نمی داند بر سرنوشت غمگین شخصیت های داستان بخندد یا گریه کند .

استراگون و ولادیمیر محکوم هستند با سرگرمی های کوچک و امکانات کم و تنها با تعدادی هویج و تربچه گندیده، زندگی خود را در انتظار شخصی مجهول به نام گودو سپری کنند و انتظار کشیدن تنها کاری است که آنها می توانند انجام دهند برای آمدن کسی که شاید هیچ وقت نیاید .

در این نمایشنامه هیچ چیز قطعی نیست و این عدم قطعیت،از ویژگی اصلی و بارز آن می باشد. این سبک نمایش نامه ابزورد، پوچی و بی معنایی را در لایه های مختلف و در ارتباط های تنگاتنگی در هیچ انگاری نمایش می دهد. بازی های زمانی، کلیشه های اغراق آمیز، تکرار ها و ترکیبات بی ربط یا عبارات ابتکاری که از زبان شخصیت ها بیان می شود و معمولا از یک تراژدی کمدی، اسیر شرایط جبری شده است .

شخصیت های در انتظار گودو برای این منظور که زمان را حس نکنند، ترفند وقت گذرانی را در پیش گرفته اند و گاه به گاهی یک پسر بچه که پیام آوری از سوی گودو است می آید و به آنها می گوید که گودو امروز هم نمی آید ولی بی گمان فردا خواهد آمد. اما آنها پس از پایان هر روز که می بینند گودو نیامده تصمیم می گیرند بروند. اما هیچ حرکتی نمی کنند و منفعل در جای خودشان باقی می مانند. ولادیمیر و استراگون زمان را با اعمال بیهوده خودشان تلف می کنند و برای سر آمدن این انتظار است که دست به نوآوری در بازی های نابخردانه می زنند که هر بار به صورت ناتمام قطع می شود. در این نمایشنامه یک زمین دار[6]همراه با برده اش[7]از آنجا عبور می کنند که این نیز دست مایه تازه ای برای وقت گذرانی ولادیمیر و استراگون می شود. اما آنها هم می خواهند به شهر بروند تا زمین دار، برده اش را در آنجا بفروشد. پس آنها حرکت می کنند و می روند و باز استراگون و ولادیمیر تنها می مانند. پسر بچه باز ظاهر می شود و می گوید گودو گفته امروز نمی آید ولی فردا حتما به ملاقاتتان می آید ...

منابع

در انتظار گودو – ساموئل بکت – ترجمه علی اکبر علیزاد-نشر بیدگل