مفهوم خود کنترلی در سازمان

19 تیر 1403 - خواندن 6 دقیقه - 175 بازدید

مفهوم خود کنترلی در سازمان

بهرام آقاجان پور



خودکنترلی ایجاد حالتی است در درون فرد که او را به انجام وظایفش متمایل می سازد، بدون آنکه عامل خارجی او را تحت کنترل داشته باشد که طی آن افراد بدون اجبار و تهدید به وظایف سازمانی خودتعهد نشان می دهند و از حداکثر توان خود در جهت تحقق اهداف سازمان استفاده می کنند.

در عصر حاضر، جوامع مختلف می کوشند تا از طریق گوناگون خود کنترلی را در تمام سازمان های خود تحقق بخشند. برخی از این جوامع بر بیدار کردن وجدان فردی اهتمام می ورزند. و برخی دیگر می کوشند تا از طریق تقویت احساس ملیت خواهی و میهن دوستی افراد را خود کنترل سازند. اما تمامی این روش ها به علت نارسایی و محدودیت های موجود تاکنون موفقیتی تام نداشته اند. در حالی که همانطور که اشاره شد زمینه های اعتقادی بهترین بستر را برای خود کنترلی فراهم می آورد و بر مدیران ماست که بکوشند تا با هدایت و ارشاد افراد، بهترین نتیجه را از این موهبت و فرصت حاصل سازند

صاحبان نگرش شناختی در عرصه ی تعلیم وتربیت بر این عقیده اند که هنگامی یاد گیری معنادار میشود که آموزه های علمی به عمل درآمده وبه رفتار تبدیل شودواین مهم خود زمینه ساز تحولی بسیار شگرف در جامعه خواهد شد که اخلاقیون از آن به عنوان خود کنترلی یاد کرده اند .

در عصر حاضر جوامع مختلف می کوشند تا از راههای گوناگون خود کنترلی را در افراد و سازمانهای خود تحقق بخشند و یا آن را تقویت کنند. فکرش را بکنید اگر افراد سازمان خود را کنترل کنند کار مدیریت تاچه حد آسان خواهد شد.

در چنین حالتی، بدون حضور مقام مافوق هم کارکنان بدون ترس از عواقب کنترل، وظایف خویش را انجام می دهند. اما آیا چنین وضعیتی عملی است؟ قطعا جواب مثبت است. بیدارکردن وجدان فردی و تقویت حس میهن پرستی، فرهنگ سازی و رشد آگاهیهای افراد از اثرات مثبت و مفید خودکنترلی، عواملی هستند که به تحقق خودکنترلی سرعت می بخشند.

ماهیت و هدف خودکنترلی

هدفی که از خودکنترلی دنبال می شود، ایجاد حالتی درونی در فرد است که بدون کنترل یک عامل خارجی، او را به انجام وظایفش متمایل سازد. انجام این هدف، جز از طریق کار فرهنگی بر روی افراد سازمان عملی نخواهد بود. به فرض اگر بتوانیم افراد را از جهت وجدانی نسبت به انجام وظایفشان معتقد و ملزم سازیم، بدون آنکه نیازی به کنترل خارجی باشد آن ها بر اساس وجدان، خود را موظف به انجام امور محوله می دانند. اما فراتر از مساله وجدان، پایه های اعتقادی اعضای سازمان و خودکنترل ساختن آنان از این طریق است. در ادیان زمینه های اعتقادی به گونه ای است که بهترین بستر رشد برای خود کنترل ساختن افراد معتقد فراهم است و اعتقادات فرد بهترین کنترل کننده درونی برای او به شمار می آید

خودکنترلی، ایجاد حالتی است در درون فرد که او را به انجام وظایفش متمایل می سازد، بدون آنکه عامل خارجی او را تحت کنترل داشته باشد. هدفی که در خودکنترلی دنبال می شود ارائه یک شخصیت سالم است که به بلوغ فکری رسیده است و در برابر انواع مشکلات از خود مقاومت نشان می دهد و خود با بینش عامل آن را انتخاب می کند و علاوه بر محیط کار در زندگی شغلی خویش نیز خودکنترل می شود. و این میسر ممکن نخواهد بود مگر بسترهای مناسب در سازمان فراهم شود تا خودکنترلی در سازمان نهادینه شود که در ذیل به مواردی از آن اشاره می شود:

توجه به شخصیت و حرمت کارکنان: واگذاری اختیارات و مسئولیت به کارمندان و شراکت آنان در تصمیم گیریها اعتماد به نفس لازم را به آنان خواهد داد و احساس خواهندکرد که سازمان روی افرادش حساب ویژه ای دارد و آنها نیز می توانند نظرات و پیشنهادات خود را ارائه دهند و در رشد سازمان سهیم باشند

رضایت شغلی و ارضای نیازهای کارکنان: هرچه کارکنان به شغل و کار خود علاقه مند باشند و سازمان نیز حقوق و امکانات مناسب را برای افراد فراهم سازد به همان نسبت، افراد تمایل بیشتری برای کنترل خود نشان می دهند. برعکس اگر دستمزد پایین و امکانات رفاهی محدود باشد، سخن گفتن از کنترل افراد هیچ ثمری نخواهد داشت.

دادن انگیزه و تشویق افراد به خودکنترلی: اگر کارکنان بخواهند و اراده لازم را کسب کنند انگیزه خودکنترلی را راحت تر می توانند به دست آورند زیرا انگیزه نیرویی است که آنها را در جهت خودکنترلی رهنمون می سازد و اگر احساس کنند که خودکنترلی منافع خود و سازمانشان را حفظ می کند خود به خود یک عامل برای تشویق افراد به کنترل خود می شود.

حس تعلق و وفاداری به سازمان: اگر افراد سازمان را به عنوان خانه خود در نظر بگیرند و سرپناه قلمداد کنند در آن صورت کارکنان خود را در موفقیت و یا شکست سازمان سهیم می دانند. این تعلق خاطر موجب می شود که آنها تا پایان همکاری با سازمان نسبت به آن وفادار باقی بمانند. در آن صورت خودکنترلی غرورآفرین خواهدبود.

خودکنترلی یک ضرورت است برای سازمان، و فرد چاره ای جز انتخاب آن ندارد، اگر می خواهد شرافتمندانه کار کند و زندگی خود را بچرخاند. سازمان نیز برای تحقق اهداف، چاره ای جز کنترل ندارد تا ازاین راه بتواند نارسائیها را شناسایی و در رفع آنها اقدام کند.