مهرماه آغاز بهار علم آموزی گرامی باد *** نقش کلیدی معلم درچگونه شدن دانش آموزان (قسمت اول : معلمان نا صالح یا قاتلان ارواح )

6 مهر 1403 - خواندن 4 دقیقه - 55 بازدید

بسم الله الرحمن الرحیم


درفرایند تعلیم و تربیت ، و آموزش و پرورش معلمان و مربیان نقش برجسته در ساختار شخصیتی و چگونه شدن دانش آموزان دارند ؛ زیرا درمحیط آموزش و پرورش، باروح و جان متعلمین و دانش آموزانی سر و کار دارند ، که آنها قابلیت هرگونه شدن وگردیدن را دارند. چنانکه علامه جعفری خطاب به معلمان و مربیان می گوید:

«آقایان معلمان و مربیان عزیز! هرنونهالی که در برابر شما قرارگرفته و شما می خواهید او را تعلیم و تربیت نمایید، یقین بدانید که با موجودی سر وکارپیدا کرده اید که می تواند درخط سفید – خط ابراهیم و موسی و عیسی و محمد و علی(صلوات الله علیهم)- پیش برود که پاسخی برای سوال فرشتگان از خدا درباره خلقت آدم باشد و به تنهائی به مرحله جان جهان برسد، و می تواند خط سیاه- خط چنگیز و نرون و تیمورلنگ و آتیلا و سزاربورژیا و یزید و ماکیاولی- را پیش بگیرد که جز خود منحوسشان، هیچ چیز و هیچ کسی را شایسته پوشیدن لباس هستی نمی دانند مگر این که وسیله ای برای اهداف آن ضد انسانها باشند » ( ترجمه و تفسیر نهج البلاغه ، ج 19 ، ص 288 ).

آری معلم این نقش اساسی را در عرصه تعلیم و تربیت و چگونه بارآوردن متعلمان و دانش آموزان که سرمایه ها وآینده سازان هر جامعه به شمار می روند ، ایفا می کند. ازاین جهت است که امام باقر(ع) درتفسیرآیه شریفه:« فلینظر الانسان الی طعامه ، پس انسان باید به خوراکش با دقت بنگرد » ( عبس / 24 ) فرمود: « ای علمه الذی یاخذه عمن یاخذه ، یعنی علم و آگاهی ( خوراک روحی ) که آن را فرا می گیرد باید ببیند که از چه کسی می گیرد » ( الکافی ، ج 1 ، ص 50 ) .

باتوجه به نقش فوق العاده معلم ، زیان و ضررهای که از سوی معلمان ناشایست و فاقد شخصیت انسانی ، متوجه متعلمین و درنتیجه متوجه جامعه می شود ، غیر قابل انکار و جبران ناپذیر است ؛ زیرا در اثر بی لیاقتی ، ممکن است بی اعتقادی به مبدا و معاد ، بی هدفی در زندگی و دوری از اخلاق و احکام را در ذهن خالی دانش آموزان و متربیان منتقل نموده و زمینه ترورشخصیتی و قتل روحی و معنوی آنهارا فراهم سازند . اینجا است که می توان گفت: « معلمان و مربیانی که بدون علم وآگاهی و یا ازروی هوا و هوس و اغراض غیرانسانی ، کسانی را از زندگی معقول و هدف دار محروم می سازند ، قاتلان ارواح آن مردمند که بیرون نیامدن خون دراین گونه قتل های تدریجی، وقدرت آن مردم مقتول(روحی و فکری)برنفس کشیدن بر روی خاک ، مانع ازمحاکمه وکیفرآن قاتلان می شود. به قول جبران خلیل جبران، که گفته است:

دزدی که شکوفه وگلی را بدزدد (درمنطق مدعیان ترقی وتمدن)توبیخ می شود که چرا آن را دزدیده ، درحالی که اگرآن تبهکارهمه مزرعه(گلستان) را بدزدد قهرمان و با عظمت نامیده می شود!! وکسی که کالبد جسمانی شخصی را بکشد، دربرابر آن جرم کشته می شود، درحالی که بشراطلاعی از قاتل روح ندارد (این تکامل یافتگان! اعتنایی به قاتلان ارواح بشری ندارند!) » (حقوق جهانی بشر ، ص 387 ).