حسینی زندگی کنید و حسینی بمانید

6 مهر 1403 - خواندن 10 دقیقه - 108 بازدید
حسینی زندگی کنید و حسینی بمانید


بسم الله الرحمن الرحیم

حسینی زندگی کنید و حسینی بمانید: نمازتان قبول! توسلتان قبول! گریه ها و توجهاتتان و دعاهایتان مورد لطف و اجابت الهی؛ ان شاءالله. خوشا به حال شما جوانها! دلهای روشن، آئینه های پاکیزه و آماده ی جذب و جلب عنایات الهی، توصیف واقعی شما جوانها است. اولا عذرخواهی میکنم که جا کم بود برای نماز و بعد از نماز اسباب زحمت برایتان درست شد.

هر یک از این مجالس توسل، از این حالات توسلی که شما دارید، یک اتصال و ارتباطی است با نور معنویت لایزال حسینی (علیه الصلاه و السلام). شمع خاموش دل خودمان را در این توسلات متصل میکنیم به مشعل نورانی فراگیر انوار حسینی؛ و دلهایتان را روشن میکنید. نام امام حسین، راه امام حسین، توجه به امام حسین، توسل به حسین بن علی سیدالشهدا (سلام الله علیه) راهگشا است. به معنای واقعی کلمه «حسین مصباح الهدی»؛(۱) حسین چراغ هدایت است. این هدایت را شما در ضمیر خودتان، در باطن خودتان هم حس میکنید. هر کسی در یک محفل حسینی بنشیند و برخیزد، بدون تردید بهره ی معنوی از این نشست و برخاست میبرد؛ در این تردیدی نیست. هر کدام از ما ساعتی در این مجالس بنشینیم، دلهایمان آخر آن ساعت از اول آن ساعت پاکیزه تر و نورانی تر میشود. مهم این است که این را نگه داریم؛ مهم این است که این نورانیت را بتوانیم حفظ کنیم.

در این سرود زیبایی که خودتان در اول این جلسه خواندید، گفتید که این راه، راه اراده است؛ بله، راه اراده است؛ باید با اراده حرکت کرد، باید با تصمیم حرکت کرد. جاذبه ها برای زاویه ایجاد کردن از این صراط مستقیم کم نیست. همیشه این زاویه ها بوده، و امروز بیشتر از همیشه است. اراده ی قوی لازم است تا در مقابل این جاذبه های شیطانی بتوانید مقاومت کنید. اگر مقاومت کردید، آن وقت قله را فتح خواهید کرد؛ و به قله ی حاکمیت دین خدا، حاکمیت حق، حاکمیت عدل، به قله ی رسیدن به مقصود و غرض از خلقت انسانی که عبارت از تکامل انسان و کمال بشری باشد خواهید رسید؛ کاری که از بعد از زمان رسول خدا تا امروز انجام نگرفته. این کار، کار شما است.



شما جوانهای امروز میتوانید مایه ی امید باشید، و مایه ی امیدید. بحث «میتوانید» نیست؛ مایه ی امیدید. امروز هر کدام از شما میتوانید یک مشعل نورانی باشید بر سر راه پیرامون خودتان و محیط پیرامونی خودتان. سعی کنید این را نگه دارید؛ تلاش کنید در این راه استقامت بورزید: فاستقم کما امرت و من تاب معک؛(۲) استقامت مهم است، ایستادگی مهم است و این کار را شما میتوانید بکنید و ان شاءالله به برکت توجه و توسل به حسین بن علی (علیه السلام) خواهید کرد.

ان شاءالله همچنان که در این راه پیمایی های عظیمی که امروز و روزهای قبل بین نجف و کربلا و در راه کربلا وجود داشته یا در شهرستان ها به تبعیت از آن راه پیمایی، راه پیمایی وجود داشته، همچنان که در این راه پیمایی ها با اراده و با استحکام حرکت کردید، جوانانه راه رفتید، در همه ی کارها، در راه معنویت و حقیقت و حاکمیت توحید ان شاءالله خواهید توانست با همین استحکام حرکت کنید. این، امیدی است که به شما جوانهای امروز هست، به شما جوانهای دنیای اسلام هست، و بخصوص به شما جوانهای ایرانی عزیزمان هست.

من امیدوارم خدای متعال به شماها کمک کند، توفیقتان بدهد و در این راه استقامت بورزید و همیشه حسینی زندگی کنید و حسینی بمانید.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


انسان تاب آور از منظر رهبری

انسان تاب آور از منظر رهبری: حضرت آیت الله خامنه ای در ابتدای درس خارج فقه (۱۳۹۸/۱۰/۰۳) به شرح حدیثی درباره ی سیره ی رسول خدا (صلی الله علیه وآله) پرداختند که در آن چند مورد از رفتارهای مردمی پیامبر (صلی الله علیه وآله) بیان شده بود. رهبر انقلاب با اشاره به لزوم درس گرفتن از این ویژگی، زندگی پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امیرالمومنین (علیه السلام) را به قله ای تشبیه کردند که همگان باید به سمت آن حرکت کنند. با توجه به اهمیت این مساله بخش فقه و معارف پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR گزیده ای از بیانات رهبرانقلاب درباره ی سیره ی مردمی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را مرور می کند. 


انسان تاب آور از منظر رهبری


 با طبقات پایین جامعه دوستی و رفاقت می کرد
پیامبر، هرگز خلق و خوی مردمی و محبت و رفق به مردم و سعی در استقرار عدالت در میان مردم را فراموش نکرد؛ مانند خود مردم و متن مردم زندگی کرد؛ با آنها نشست وبرخاست کرد؛ با غلامان و طبقات پایین جامعه، دوستی و رفاقت کرد؛ با آنها غذا میخورد؛ با آنها مینشست؛ با آنها محبت و مدارا میکرد؛ قدرت، او را عوض نکرد؛ ثروت ملی، او را تغییر نداد؛ رفتار او در دوران سختی و در دورانی که سختی برطرف شده بود، فرقی نکرد؛ در همه حال با مردم و از مردم بود؛ رفق به مردم میکرد و برای مردم عدالت میخواست.
 بیانات در خطبه های نماز جمعه ۱۳۷۰/۰۷/۰۵

 در شرایط سخت و دوران جنگ همراه مردم بود
در جنگ خندق، وقتی که مسلمین در مدینه از همه طرف تقریبا محاصره بودند و غذا به مدینه نمی آمد و آذوقه ی مردم تمام شده بود، به طوری که گاهی دو روز، سه روز کسی غذا گیرش نمی آمد که بخورد، در همان حال پیامبر اکرم خودش در خندق کندن در برابر دشمن، با مردم مشارکت می کرد و مانند مردم گرسنگی میکشید. در روایت دارد، فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) که برای حسن و حسین – که کودکان خردسالی بودند – مقداری آرد دست و پا کرده بود و نان مختصری پخته بود، دلش نیامد که پدر خود را گرسنه بگذارد. تکه یی از آن نانی که برای بچه ها پخته بود، برای پدرش برد. پیامبر فرمود: دخترم! از کجا آورده ای؟ گفت: مال بچه هاست. پیامبر لقمه یی در دهانشان گذاشتند و خوردند. طبق روایت – که گمان میکنم سند روایت هم سند معتبری است – پیامبر فرمود: من سه روز است که هیچ چیز نخورده ام! بنابراین، او مثل خود مردم و در کنار مردم بود و با آنها رفق و مدارا میکرد.
 بیانات در خطبه های نماز جمعه ۱۳۷۰/۰۷/۰۵

 در مقابل رفتار خشن مردم، با خوشرویی برخورد می کرد
بعد از فتح طائف، غنایم زیادی به دست پیامبر رسید و او آنها را بین مسلمین تقسیم میکرد. عده یی از مسلمانان ایمانهای راسخ داشتند، که آنها کنار بودند؛ عده یی هم از این تازه مسلمانان و قبایل اطراف مکه و طائف بودند، که بر سر پیامبر ریختند و غنیمت خواستند؛ پیامبر را اذیت کردند، محاصره کردند؛ پیامبر میداد، میگرفتند؛ اما باز میخواستند! کار به جایی رسید که عبای روی دوش پیامبر هم به دست این عربهای تازه مسلمان ناهموار و خشن افتاد! این جا هم که در اوج عزت و قدرت بود، پیامبر باز با مردم با همان رفق، با همان مدارا و با همان خوشرویی رفتار کرد؛ با خوش اخلاقی و خوش خلقی صدایش را بلند کرد و گفت: «ایهاالناس ردوا علی بردی»؛ ای مردم! عبایم را به من برگردانید! این، وضع معاشرت پیامبر با مردم بود. انسان تاب آور از منظر رهبری
 بیانات در خطبه های نماز جمعه ۱۳۷۰/۰۷/۰۵

 مثل بندگان روی زمین می نشست و غذا می خورد
پیامبر با غلامان نشست وبرخاست میکرد و با آنها غذا میخورد. او بر روی زمین نشسته بود و با عده یی از مردمان فقیر غذا میخورد. زن بیابان نشینی عبور کرد و با تعجب پرسید: یا رسول الله! تو مثل بندگان غذا میخوری؟! پیامبر تبسمی کردند و فرمودند: «ویحک ای عبد اعبد منی»؛ از من بنده تر کیست؟
 بیانات در خطبه های نماز جمعه ۱۳۷۰/۰۷/۰۵

از فامیلهای اشراف زاده بود اما رفتار متواضعانه داشت
پیامبر در مقابل مردم مثل بندگان غذا میخورد و مثل بندگان می نشست؛ نه مثل اشراف زاده ها: «کان رسول الله (ص) یاکل اکل العبد و یجلس جلوس العبد»؛ پیامبر جزو فامیلهای اشراف زاده بود؛ اما رفتار او با مردم خود، رفتار متواضعانه ای بود. به آنها احترام میکرد؛ به آنها فخر و تعند نمی فروخت؛ اما اشاره و نگاه مبارکش بر تن امپراتوران آن روز عالم – در سالهای آخر عمرش – لرزه می انداخت. این عزت است.
بیانات در خطبه های نماز جمعه تهران ۱۳۷۹/۰۱/۲۶

بدون تکبر و جبروت با مردم معاشرت داشت
این رفتار پیامبر با مردم بود؛ معاشرت انسانی، معاشرت حسن، معاشرت مانند خود مردم، بدون تکبر، بدون جبروت. با این که پیامبر هیبت الهی و طبیعی داشت و در حضور او مردم دست و پای خودشان را گم میکردند، اما او با مردم ملاطفت و خوش اخلاقی میکرد. وقتی در جمعی نشسته بود، شناخته نمیشد که او پیامبر و فرمانده و بزرگ این جمعیت است.
 بیانات در خطبه های نماز جمعه ۱۳۷۰/۰۷/۰۵

انسان تاب آور از منظر رهبری

 از ستمدیدگان در همه شرایط دفاع می کرد
[پیامبر(صلی الله علیه وآله)] امین، راستگو، صبور و بردبار بود. جوانمرد بود؛ از ستمدیدگان در همه شرایط دفاع می کرد. درستکردار بود؛ رفتار او با مردم، بر مبنای صدق و صفا و درستی بود. خوش سخن بود؛ تلخ زبان و گزنده گو نبود.
بیانات در خطبه های نمازجمعه تهران ۱۳۷۹/۰۲/۲۳

 پاکدامن و معروف به عفت و حیا بود
[پیامبر(صلی الله علیه وآله)] پاکدامن بود؛ در آن محیط فاسد اخلاقی عربستان قبل از اسلام، در دوره جوانی، آن بزرگوار، معروف به عفت و حیا بود و پاکدامنی او را همه قبول داشتند و آلوده نشد. اهل نظافت و تمیزی ظاهر بود؛ لباس، نظیف؛ سروصورت، نظیف؛ رفتار، رفتار با نظافت. شجاع بود و هیچ جبهه عظیمی از دشمن، او را متزلزل و ترسان نمی کرد. صریح بود؛ سخن خود را با صراحت و صدق بیان می کرد. در زندگی، زهد و پارسایی پیشه او بود. بخشنده بود؛ هم بخشنده مال، هم بخشنده انتقام؛ یعنی انتقام نمی گرفت؛ گذشت و اغماض می کرد. انسان تاب آور از منظر رهبری
بیانات در خطبه های نمازجمعه تهران ۱۳۷۹/۰۲/۲۳

 بسیار با ادب بود و به کسی اهانت نمی کرد
[پیامبر(صلی الله علیه وآله)] بسیار با ادب بود؛ هرگز پای خود را پیش کسی دراز نکرد؛ هرگز به کسی اهانت نکرد. بسیار با حیا بود. وقتی کسی او را بر چیزی که او بجا می دانست، ملامت می کرد – که در تاریخ نمونه هایی وجود دارد – از شرم و حیا سرش را به زیر می انداخت. بسیار مهربان و پر گذشت و فروتن و اهل عبادت بود.