تحلیل حس لامسه در رابطه میان فرم و عملکرد

Publish Year: 1400
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: Persian
View: 210

This Paper With 9 Page And PDF Format Ready To Download

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

KBAU03_053

تاریخ نمایه سازی: 24 دی 1400

Abstract:

در برخورد با محیط، ادراک حسی مقدمه اولیه تولید معنا است و طراح محیط بایدتفکرات صرفا فنی را با دنیای ادراک حسی گره بزند تا امکان نزدیک شدن به معنای واقعی و زنده موجود در دل زندگی مردم فراهم شود. در معماری شاخص تمامی تشکلهای کالبدی و روانی مولف به بستری برای شکل گیری اثر او تبدیل میشوند تا موجب شود مخاطب جوهرهای معنوی از خود داشته باشد. فرم در معماری نوعی معماری تجسمی، ادراکی- حسی است و تمامی حواس را به کار میگیرد. بررسی و شناخت حس لامسه میان فرم و عملکرد به عنوان ارتباط دهنده قوه ادراک با محیط اند و درک نسبتا کاملی را برای ما به وجود می آورند نقش معماری حواس و به کارگیری حواس انسانی در یک اثر معماری به عنوان عاملی مهم در جهت سازماندهی و افزایش مطلوبیت فضاهای زیستی انسان از اهداف اصلی این پژوهش میباشد فضای معماری که به عنوان جوهره اصلی معماری شناخته میشود در پاسخی به فعالیتهایی که تابع نیازهای انسان است ایجاد میگردد. انسان به عنوان مخاطب اصلی آثار معماری باید بتواند فضا را به نحو مطلوب ادراک نماید. ادراک انسان از محیط، به واسطه کانالهای ارتباطی سیستم ادراکی انسان که همان حس لامسه است صورت میگیرد، لذا لازم است که در یک اثر معماری، حس لامسه جهت ادراک مطلوب محیط بکار گرفته شوند. معماری حواس، به کارگیری حس لامسه، در فضاهای زیستن است که به ادراک مطلوبتر فضا می انجامد. هدف از معماری برانگیختن احساسات، به ویژه احساسات شورانگیز و معنوی است. معماری در قلب ساخت و خلق بناهایی جهت عملکرد مختلف و رفع نیازهایی چون زیست، امنیت، آسایش و نیازهای بیشمار دیگر انسان نمود مییابد. شباهتهای ناگزیر در ساخت وسازهای جوامع گوناگون طی هزاره ها و بر حسب نیازهای مشترک، الگوهای نسبتا مشابهی به وجود آورده است و درک و فهم انسان از این فرایند، وابستگی تام به ابزار درک وی از فضا دارد. درک و دریافت هر کس از فضا تابع مراحل خاصی است که با دریافت اندامهای حسی از محیط شروع میشود و به ادراک خاتمه می یابد و بسته به نحوه برخورد او با فضا و میزان استفاده از حواس برای درک آن است. محدوده تشخیص اندامهای حسی و توانایی های فردی و عوامل دیگری نیز نقش مهم و تعیین کننده در این احساس و ادراک بازی میکنند. همچنین بنا بر شرایط ویژه حس لامسه مهمتر از حواس دیگر هستند. از جمله این شرایط، معلولیت افراد در یک حس یا حضور در فرهنگهای متفاوت است. هدف در این پژوهش بررسی حس لامسه و نقش این حس در درک و ارتباط فرم و عملکرد است. ترکیبی از روشهای تحقیق کیفی و کمی به کار رفت و بدنه اصلی پژوهش حاضر روش تحلیلی- اکتشافی بود در برخورد با محیط، ادراک حسی مقدمه اولیه تولید معنا است و طراح محیط بایدتفکرات صرفا فنی را با دنیای ادراک حسی گره بزند تا امکان نزدیک شدن به معنای واقعی و زنده موجود در دل زندگی مردم فراهم شود. در معماری شاخص تمامی تشکلهای کالبدی و روانی مولف به بستری برای شکل گیری اثر او تبدیل میشوند تا موجب شود مخاطب جوهرهای معنوی از خود داشته باشد. فرم در معماری نوعی معماری تجسمی، ادراکی- حسی است و تمامی حواس را به کار میگیرد. بررسی و شناخت حس لامسه میان فرم و عملکرد به عنوان ارتباط دهنده قوه ادراک با محیط اند و درک نسبتا کاملی را برای ما به وجود می آورند نقش معماری حواس و به کارگیری حواس انسانی در یک اثر معماری به عنوان عاملی مهم در جهت سازماندهی و افزایش مطلوبیت فضاهای زیستی انسان از اهداف اصلی این پژوهش میباشد فضای معماری که به عنوان جوهره اصلی معماری شناخته میشود در پاسخی به فعالیتهایی که تابع نیازهای انسان است ایجاد میگردد. انسان به عنوان مخاطب اصلی آثار معماری باید بتواند فضا را به نحو مطلوب ادراک نماید. ادراک انسان از محیط، به واسطه کانالهای ارتباطی سیستم ادراکی انسان که همان حس لامسه است صورت میگیرد، لذا لازم است که در یک اثر معماری، حس لامسه جهت ادراک مطلوب محیط بکار گرفته شوند. معماری حواس، به کارگیری حس لامسه، در فضاهای زیستن است که به ادراک مطلوبتر فضا میانجامد. هدف از معماری برانگیختن احساسات، به ویژه احساسات شورانگیز و معنوی است. معماری در قلب ساخت و خلق بناهایی جهت عملکرد مختلف و رفع نیازهایی چون زیست، امنیت، آسایش و نیازهای بی شمار دیگر انسان نمود می یابد. شباهتهای ناگزیر در ساخت وسازهای جوامع گوناگون طی هزاره ها و بر حسب نیازهای مشترک، الگوهای نسبتا مشابه ی به وجود آورده است و درک و فهم انسان از این فرایند، وابستگی تام به ابزار درک وی از فضا دارد. درک و دریافت هر کس از فضا تابع مراحل خاصی است که با دریافت اندامهای حسی از محیط شروع میشود و به ادراک خاتمه می یابد و بسته به نحوه برخورد او با فضا و میزان استفاده از حواس برای درک آن است. محدوده تشخیص اندامهای حسی و تواناییهای فردی و عوامل دیگری نیز نقش مهم و تعیین کننده در این احساس و ادراک بازی میکنند. همچنین بنا بر شرایط ویژه حس لامسه مهمتر از حواس دیگر هستند. از جمله این شرایط، معلولیت افراد در یک حس یا حضور در فرهنگهای متفاوت است. هدف در این پژوهش بررسی حس لامسه و نقش این حس در درک و ارتباط فرم و عملکرد است. ترکیبی از روشهای تحقیق کیفی و کمی به کار رفت و بدنه اصلی پژوهش حاضر روش تحلیلی اکتشافی بود

Authors

چیا خداکرم زاده

مربی ، ارشد معماری، گروه هنر و معماری ،دانشگاه آزاد واحد سنندج