معماری درهر ج امعه ای آینه تمام نمای
هویت اقوام آن است ماحصل برهم کنش عوامل خرد و کلان که دربستر زمان به ثبات رسیده و تجسد یافته است شاکله ماهوی معماری را بوجود می آورد دراین بین نقش محیط در شکل دهی کالبدی و کارکردی بناها از جایگاه ویژه ای برخوردار است که تاثیر آن را می توان در بند بند معماری رویت نمود گونه ممتاز این ارتباط رابطه ایست که مبتنی براحترام متقابل میان این دو عامل است که امروزه از آن با عنوان پایداری سخن گفته می شود گیلان به عنوان خطه ای با
هویت شناسنامه دار نمونه ایست عالی از تعامل میان محیط و معماری که شایستگی آن را دارد که با تامل و تدقیق درآن الگوها و مصادیق این ارتباط را رصد کرد دراین گفتار سعی شده تا با نگرش برعناصر معماری گیلانی تلاشی را که انسان آکادمیک امروز در قالب تئوری و نظریه معماری و شهرسازی پایداردرتکاپوی دست یابی به آن است درمعماری گذشته گیلان درعمل مصداق یابی نماییم.