بلای ارتقا و نقش امتیاز مقاله و کتاب در آن

Publish Year: 1399
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: Persian
View: 111

This Paper With 7 Page And PDF Format Ready To Download

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

JR_PUBLIJ-26-4_001

تاریخ نمایه سازی: 22 خرداد 1401

Abstract:

پژوهش در ارتقای دانشگاهی نقشی تعیین کننده و به تعبیری وتویی دارد که بسیار خوب است، اما به نظر می­رسد باز هم نتوانسته است تاثیر لازم را در کیفیت ارتقای استادان بگذارد. در جلسه­ای در بررسی مقالات مجله تحقیقات اطلاع رسانی و کتابخانه­های عمومی و شکوه از ارسال مقالات کم محتوا توسط نویسندگان، فردی اظهار داشت که: «شهرستان ها برای ارتقا مثل تهران سخت نمی گیرند؛ دانشگاه های شهرستان ها عموما علاقه مندند تا زودتر بتوانند با داشتن استادانی با درجه بالاتر دوره­هایی را برای خود تاسیس کنند». فردی دیگر گفت: «در تهرانش هم هر دانشگاهی برای خود ضابطه ای دارد!» من دراین باره قضاوتی ندارم، اما اگر چنین مسابقه ای بین دانشگاها در این سطح وجود داشته باشد و دانشگاه ها با هم و به ویژه در مقابله با دانشگاه های مستقر در تهران چنین نیتی در سر داشته باشند بسیار خطرناک است. البته، زودتر ارتقا گرفتن از نظر استادان امری مطلوب و دوست داشتنی است، اما حیثیت دانشگاه ها و از آن مهم تر حیثیت علمی کشور بسیار مهم تر است و همه ارکان یک نظام باید به فکر ارتقا کیفی به معنای واقعی باشند. داشتن هیئت ممیزه هم امتیازی است که وزارتخانه به بعضی دانشگاه ها می­دهد، اما بدیهی است که هر دانشگاهی هم مایل است هیئت ممیزه مخصوص به خود داشته باشد. این نکته هم گفتنی است که عده ای در گروه های آموزشی و کمیته های تخصصی نسبت به ارتقای همکارانشان بخل می ورزند و برای آنکه دایره اختیارات گروه و سپس رشته از دستشان در نرود سعی می کنند کمتر کسی وارد محدوده اقتدارشان شود و سخت گیری هایی نه به لحاظ علمی، بلکه به لحاظ حرفه ای و گاهی سیاسی دارند؛ من خود شاهد بوده ام که مقاله مدیر گروه آموزشی توسط معاون پژوهشی دانشکده که مدیر مجله هم بود بدون هیچ گونه اظهارنظری و گرفتن عیبی حدود دو سال و نیم معطل شد. اما طرف دیگر قضیه هم مشکلات دیگری ایجاد می­کند؛ زیرا ولنگار بودن هم آبروی دانشگاه و علم را می­برد. باید راه حلی دیگر اندیشید. کنکور و نظام کنکوری هم بلای جان آموزش کشور شده است که به جای عالم پروراندن، نخبگان تست زن و حرفه مندان دقیقه نودی می­پروراند. من در اینجا بحثم درباره مدارک قلابی و سرقت­های علمی نیست که آن امری جداگانه است و حیثیت ملی و بین المللی ما را در معرض مخاطره قرار می­دهد، بلکه اینجا بحثم بیشتر درباره آثاری است که به ظاهر پژوهش اند و نویسنده فکر می کند کاری محققانه انجام داده است در حالی که یا کپی برداری است یا پژوهش درمورد متغیرهای بی ارزش و کم ارزشی است که هیچ مشکلی را حل نمی­کند و بر دانش کسی نمی­افزاید. پژوهش جایگاهی بس رفیع دارد و باید در عرصه ملی و سپس بین المللی اثرگذار باشد. در غیر این صورت، مقوله ای کمی می­شود که گاه با استنادهای نابجا و زائد برای خود جایگاهی را متصور است. باید اضافه کرد که اعضای بسیاری از گروه های آموزشی برای خود تیم و گروهک می­سازند و در مراحل مختلف پژوهشی به هم وابسته می­شوند. اینان در استناد دادن به هم پاس می­دهند و به جای خوداستنادی که وقتی از حدش گذشت امری مذموم می شود گرفتار تیم استنادی خودخواسته می­شوند و ملاحظه می­شود در حوزه ای خاص، نام چند تن در کنار یکدیگر همواره مطرح است. توجه بیش از حد به داشتن مقالات آی اس آی از طرف نظام آموزش دانشگاهی کشور هم مزید بر علت شده است، اما باید دید چرا؟ مقالات آی اس ای گرچه محسناتی دارند، اما باید پرسید که آیا یک مقاله آی اس آی آن قدر در سطح جهانی بدیع بوده که به کشف مسئله ای در جهان انجامیده یا به پژوهش های علمی جهانی کمکی کرده یا اینکه مطرح شدن مقاله به خاطر این است که نویسنده اطلاعاتی را از کشور خود به کشورهای توسعه یافته عرضه کرده است که آن ها یا از روی کنجکاوی یا سیاه نمایی از آن خوششان آمده و آن را منتشر کرده اند؟ این­ها همه قابل بررسی است. بنابراین، صرف انتشار در مجلات خارجی ممکن است برای فرد نمره مثبتی باشد، ولی باید دید آیا در دایره منافع ملی هم پایه و وجهه ای دارد یا خیر؟ آیا مشکلی از مشکلات مردم را حل کرده است یا نه؟ بدیهی است که در نظام ارتقا معمولا کسی به این مسائل کار ندارد، یا کمتر کار دارد و فقط انتشار مقاله در نشریه بین المللی را اعتبار می­دانند، زیرا آیین نامه یا دستورالعمل مشخصی در این زمینه وجود ندارد. در دنیا، فرایند ارتقا مانند ما نیست و همچنین به نظر نمی­رسد که دانشگاه های بزرگ در دنیا نگران رتبه بندی باشند؛ اما سایر دانشگاه ها سعی دارند خود را با معیارهای آنان تطبیق دهند. شاید هم سازمان های رتبه بندی کننده همچون آی اس آس دکانهایی درست کرده اند تا عده ای را سرگرم کنند و از طریق این موسسات خواسته های خود را به لحاظ آموزشی یا پژوهشی به آنان بقبولانند. البته، این به معنای بد بودن نظام رتبه بندی نیست، بلکه ضرورتی اجتناب ناپذیر است. مشکل در کمی نگریستن به رتبه بندی است و اینکه بسیاری به جای پرداختن به محتوا به قالب خواسته­های آنان می نگرند و خود را اسیر مقادیر کمی می کنند. بسیار شنیده می­شود که فلانی جزء یک درصد دانشمندان جهانی است، یا مقاله او جزء پراستنادترین مقالات قرار گرفت، یا او از نظر تعداد مقاله رتبه بین المللی یافت، صرف نظر از اینکه یک فرد در عمر علمی خود چقدر می تواند مقاله بنویسد و اینکه آیا کار دانشجویان را به نام خود مصادره کردن کار درستی است یا خیر، باید دید این مقالات و پژوهش ها چقدر از مشکلات مردم را حل می­کنند. علم بدون کاربرد مصداق بارز علم بی عمل است. این چه بلایی است که به جان مقالات یا کتب علمی افتاده که مقبول خارجی بودن در سرتاسر وجود ما رخنه کرده است و به این زودی هم از بین نمی رود. مشابه این ماجرا در امور سیاسی مصداق دارد، جایی که عده ای چشم به خارج دوخته و میل دارند قبل از اینکه در داخل توسط مردمشان مقبول واقع شوند خارج آن ها را تاییدکند. در امور دیگر هم همین طور است. مگر در پزشکی مبنای مقبولیت متخصصان وزارت بهداشت ما پذیرش سازمان بهداشت جهانی نیست؟ در غذا و دارو هم همین است. در سایر امتیازات دانشگاهی و در فرهنگ و امور اجتماعی هم همین طور است. وابستگی یا خودباختگی بلایی است که اول از همه فکر انسان را درگیر می­کند، و آنگاه بروز و ظهورش در همه شئون زندگی مشاهده می­شود. در امور مذهبی هم همین طور! فراموش نمی­کنم که قبل از انقلاب ورد سخنرانان مذهبی مترقی ما دکتر الکسیس کارل یا گوستاولوبون و امثالهم بود و الان هم اگر بخواهند حجیت مطلبی را به رخ بکشند از تایید یا رد آن توسط یک خارجی مثال می­آورند. البته این یا به خاطر ضعف سخنران یا تغییر مذاق جامعه یا هر دو بود، و صد البته که دیگران بسیار بیشتر و بهتر از ما کار کرده اند، ولی فرق است بین خودباختگی و تسلیم و خودباوری و گزینش نقادانه! بررسی این موارد از جانب هیئت­های علمی برای ورود به عرصه ارتقا آن هم بی­نظرانه و خیرخواهانه کار آسانی نیست، ولی همین مشکل بودن کار باید محکی برای ارتقا باشد. بنابراین، ممکن است کسی خود مقاله معتبری نداشته باشد اما نقدهای عالمانه او از هر مقاله علمی برتر باشد. متاسفانه، وزارتخانه آموزش عالی ما برای این امر نه معیاری دارد و نه اعتباری قائل است. چه بسیار دسته­بندی در گروه های آموزشی برای گرفتن پایان نامه یا رساله وجود دارد؛ و چه تلاش، یا حتی خواهش و تهدیدی که صورت نمی­گیرد تا دانشجویانی با افراد خاصی پایان نامه یا رساله بگیرند که از نظر اخلاق استادی در جای خود قابل بحث است و خود همین­ها و مقالاتی که از آن ها استخراج می شود و گاه با فشار در مجلاتی چاپ می شود در ارتقا موثر است. پیشنهاد من این است که هر مقاله یا کتابی که در رشته ای نوشته می­شود قبل از انتشار، ویرایش علمی و ادبی شود و پس از انتشار فورا توسط سایر متخصصان آن رشته مورد نقد و بررسی عالمانه قرار گیرد. رودربایستی­ها باید کنار گذاشته شود. اعضای هیئت علمی در کنار تبریک گفتن به هم برای انتشار مقاله یا کتابشان، سکوت را بشکنند و خیرخواهانه و دوستانه به نقد و بررسی بپردازند و محاسن و معایب آن ها را بگویند. سکوت معنادار و از کنار این قضیه سبک بار گذشتن و خود را درگیر مسائل حرفه ای نکردن آفتی جدی برای این قضیه است. نتیجه این می شود که اعضای هیئت علمی در هر رشته کار مشابه و تکراری انجام می­دهند. بنابراین، مورد نقد قرار نگرفتن اثری از جانب اعضای هیئت علمی مرتبط باید از طرف کمیته­های تخصصی و سازمان های ارتقا در سطوح بالاتر مورد پرسش قرار بگیرد. باید سوال شود مقاله یا کتاب عضو هیئت علمی چرا توسط هم رشته ای­هایش مورد بحث و بررسی قرار نگرفته است؟ آیا کار آن قدر ضعیف یا تکراری بوده که قابل بررسی نبوده است یا سطح علمی آن قدر بالا بوده که کسی جرئت اظهارنظر نداشته است؟ یا مناسبات دیگری بر جامعه علمی حاکم بوده که مانع از انجام این کار شده است؟ دست کم می­توانستند در تعریف و تمجید اقدام کنند و برای معرفی بیشتر کاری انجام دهند. در خارج، معمولا هر اثری چاپ می­شود. علاوه بر اظهارنظرهای علمی، خوانندگان هم نظرات خود را بیان می کنند که به نوعی نشان از ارتباط نوشته با جامعه دارد. بررسی این موارد و پرسش از آن ها پویایی رشته­ها و گروه ها را می­رساند و قصد و غرض­ها را در مقابل خیرخواهی­ها روشن می­کند. در جوامع علمی واقعی، هر کار علمی را گامی در جهت پیشرفت یا برون رفت می­دانند که دیگری نه در مقام دفع بلکه در جهت پیشبرد اهداف علمی به آن نگاه، و حسادت را به رقابت سالم بدل می­کند. نقد سازنده انسان را در هر کاری ورزیده و مسیر را برای ارتقای واقعی هموار می­کند. در جلسه ای در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در جلسه نقد کتاب گفتم هرکس کتابی می­نویسد باید در مقدمه کتابش دست کم به تعدادی از مهم ترین کتاب های رشته خودش که مربوط به موضوع نگارش آن کتاب است به نحوی نقدگونه اشاره کرده، یا دست کم توصیف و اهمیت و ضرورت نگارش کار خودش را در کنار آن ها بیان کند؛ در غیر این صورت، آن کتاب برای نقد پذیرفته نشود. در مقاله هم همین طور! بسیاری از نویسندگان در بررسی ادبیات پژوهش فقط اشاره به مقالات نوشته شده دارند و فهرست منابع را پر می­کنند بدون آنکه نقادی داشته باشند و ارزش کار خود را در قبال آن نوشته­ها نشان داده باشند. وابسته کردن دانشگاه به صنعت و اینکه استادان باید برای دانشگاه طرح درآمدزا بیاورند دارای محسنات و معایبی است که باید ارتباط آن با ارتقا در جای خود مورد بحث قرار گیرد. نبودن نظارت کافی در این زمینه سبب شده است تا در دانشگاه ها تازه کاران با توصیه پیش کسوتان یا بدون آن، آیین نامه ارتقا را می­گیرند و جلوی خود می­گذارند و سعی می­کنند مطابق آن عمل کنند. خود افرادی را شاهد بوده ام که صلاحیت کافی نداشته اند اما چون امتیازات را مطابق جدول پر کرده اند ناگزیر نمره ارتقا گرفته اند. علم سنجی که من خود مدافع آن بوده ام می­رود که خود آفتی برای نظام ارتقا شود اگر همواره به جنبه های کمی بسنده کند. ما ارتقا را به کارخانه استاد ساختن تبدیل نکنیم و در درجه اول به کیفیت بها دهیم و از انحصارگری و حسادت در حوزه علم بپرهیزیم و آن را به رقابت سالم تبدیل کنیم.

Keywords:

Academic Promotion , ارتقای اعضای هیئت علمی , آسیب شناسی

Authors

غلامرضا فدائی

University of Tehran, Iran