مکاتب و دیدگاه های نظری مطرح شده در رشته
روابط بین الملل که جدایی ناپذیر از
حقوق بین الملل است و برای فهمو درک آن حیاتی است ،علاوه بر اینکه بنیان این مباحث به حساب می آیند، در واقع پاسخ دانشمندان و نویسندگانحقوقی به سوالات بنیادی
حقوق بین الملل هستند.
نظریه ها به ساختار
حقوق بین الملل و
روابط بین الملل نظم میبخشند یا حداقل سعی دارند این هدف را دنبال کنند .کثرت
نظریه ها در این عرصه و نقدهای آن نشان می دهد هیچیک از آنها، حقیقت
حقوق بین الملل را کاملا مشخص نمی کنند و فقط چشم اندازی به ارمغان می آورند. مکاتبمختلف که تعداد رو به افزایشی نیز دارد ، نه فقط به دلیل نوع
نظریه های ارائه شده توسط متفکران علم حقوق ،بلکه به خاطر نوع نگاهی که صاحبان هر
نظریه به
حقوق بین الملل و
روابط بین الملل دارند و شرایط و الزاماتاجتماعی و سیاسی هر دوره ای ، شایسته توجه است. در این پژوهش،
مکاتب مهم بیان و تفکیک شده و به تبیین اینمطلب پرداخته می شود که هیچ
نظریه ای به تنهایی نمی تواند همه ساختارها و وجوه این علم )حقوق بین الملل( راشناسایی و تبیین کند. همه این
نظریه ها با اینکه دید جدید و خاصی را معرفی می کند ولی در عین حال محدودیت هابینشی و موضوعی معینی را هم به ما تحمیل می کنند. بنابراین در نظر داشتن تکثر نظری برای درک بهتر و کاملتر
حقوق بین الملل و مسائل آن ضروری به نظر می رسد.