نقد و تحلیل روایت شناسی فیلم "لبه فردا" اثر" داگ لیمان" از منظر ژرار ژنت

سینما یکی از پرمخاطب ترین و تاثیرگذارترین رسانه های دنیای مدرن است. فیلم ها بخشی از محبوبیت خود را مدیون روایت هایشانهستند. این روایت است که مخاطب را جذب می کند و تحت تاثیر قرار میدهد یا پیام مولف را به او می رساند. نقد و تحلیل روایت هایمختلف در سینما باعث رشد و پیشرفت سینماگران در امر روایت می شود، بنابراین مطالعه روایت شناسی برای پیشبرد و بالابردن سطح کیفیسینما امری ضروری میباشد. داستان فیلم لبه فردا به علت بازی زمانی از ویژگی خاصی در روایت برخوردار است و این مقاله سعیمی کند با بررسی تئوری روایت از منظر ژنت وبررسی پیرنگ، مفهوم پیام مولف و نقش زمان را موشکافی کند. در این تحلیل و بررسی روشنشد، تکرار یک روزه زمانی در داستان باعث رشد و نمود شخصیت به علت رسیدن به آگاهی و شناخت ضمیر ناخود آگاه خودمی شود. تکرار زمان دستاوردی برای زمان ندارد ولی تکرار آن شخصیت را به هدفش نزدیک میکند. پیام اثر با توجه به کانونیسازی های مختلف و روایتی چندگانه و گاهی منفرد با لحن درون و بیرون متنی و گستره زمانی یک روزه در طول داستان، تمرین زندگی وتلاش برای رسیدن به خوشبختی می باشد.

Keywords:

روایت شناسی , ژرار ژنت , پیرنگ , زمان