بررسی دانش عصبی در برندینگ و رفتارشناسی مصرف کننده

برندها دیگر نمی توانند گوشه مراکز خرید ثابت باقی بمانند. شرایط تازه ای در کسب و کار ایجاد شده است و برندها باید به هماهنگی با تغییرات بیندیشند. گسترش فناوری های ارتباطی، بالا رفتن ضریب نفوذ کاربران و تراکنش های مالی مبتنی بر وب، ورود و گسترش فرهنگ برندینگ در سازمان ها و حوزه های کسب و کار می تواند تقویت کننده تعاملات و هم افزایی ها باشد. تنها عاملی که به برندها در شناخت و توسعه محصولات و گسترش کسب و کار کمک می کند، مشتریان و مصرف کنندگان می باشند. ارتباط موثر مشتری و برند کلید تحقق برندینگ می باشد. گسترش دانش، شناخت از فضای کسب و کار، کسب تجربیات رقبا و همکاران و شناخت تاثیر ویژگی های رفتارهای انسانی می تواند هم افزایی و شبکه ای شدن و در نهایت فروش مناسب را رواج دهد. افزایش استفاده از تکنیک های بازاریابی عصبی برای ارزیابی مشتری و فرآیندهای تصمیم گیری بطور همزمان هم برای مشتریان و هم برای بازاریابان یک مزیت محسوب می شود. هدف این تحقیق، بررسی تاثیر ابزار بازاریابی عصبی ( دانشمندان عصب شناسی قادر هستند تا به طور مستقیم به مطالعه فرکانس ، مکان و زمان بندی فعالیت نورونی با یک مقیاس غیر منتظره بپردازند. کاربرد تصویر برداری عصبی برای تحقیق بازار به مجادله قابل ملاحظه درون چرخه های علوم عصبی در زمانهای اخیر منجر شده بود) بر برندینگ و رفتار مصرف کننده جهت خرید نهایی می باشد. از این تحقیق نتیجه می شود که فعالیت بازاریابی عصبی فقط مربوط به تبلیغات نمی شود بلکه می توان از آن در کلیه فعالیت های علمی - پژوهشی استفاده کرد.

Keywords:

علوم اعصاب و دانش عصب شناسی , تصویر برداری عصبی , نرومارکتینگ یا بازاریابی عصبی , نقشه جامع برندینگ , رفتار مصرف کننده