بررسی تطبیقی داستان طوطی و بقال مولانا و )تووتی کچڵ( استاد هەژارموکریانی

Publish Year: 1402
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: Persian
View: 153

This Paper With 18 Page And PDF Format Ready To Download

  • Certificate
  • من نویسنده این مقاله هستم

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این Paper:

شناسه ملی سند علمی:

ICMHSR13_057

تاریخ نمایه سازی: 16 مهر 1402

Abstract:

داستان طوطی و بقال مولانا که به قیاس های اشتباه آدمیان در زندگی اشاره می کند از زیباترین د استان های ادبیات فارسی است و همین داستان را استاد هه ژار به کردی بیان کرده است و تغییراتی در آن بر حسب فرهنگ منطقه ی کرد ایجاد کرده است . مولانا در این داستان ضمن ایر اد نکته های ظریف عرفانی ، قیاسهای ناروا و مقایسه های بیجائی را که معمولا میان مردم رواج دارد مورد نقد قرار داده است . این مقاله با روش تحلیلی- توصیفی و با رویکرد تطبیقی به تفاوت ها و شباهت های دو داستان پرداخته و روشن کرده است در داستان، مولانا اشاره دارد که برای به دست آوردن سخنگویی طوطی، آن شخص هدیه هایی به فقیران می داد تا دوباره طوطی به حرف بیایید ، اما استاد هه ژار می گوید آن مرد گاوی را قربانی کرد و به کوچه ها و خیابان ها ۱می رفت و فریاد می زد، هر کسی محتاج است بیاید مهمانی، مولانا بعد از نتیجه گیری مثال هایی می زند و وارد مباحث عرفانی می شود که بسیار والا هستند و معنایی ژرف دارند به گونه ای داستان را مقدمه می کند تا به اصل ماجرا و نتیجه گیری های خود برسد، اما استاد هه ژار بعد داستان فورا نتیجه گیری می کند و مثلی زیبا را ختم کلام می کند که امروز از امثال سائره و پر کاربرد زبان و ادبیات کردی شده است. مولوی اشاره دارد بعد از دادن هدیه ها به فقیران، آن مرد سه روز و شب حیران بود و با نا امیدی در دک ان نشسته بود تا روزی یک قلندر کچل از آنجا عبور کرد ، طوطی به محض دیدن آن شخص فری اد زد ای فلان، تو هم شیشه ی روغن بادام ریخته ای ، کچل شده ای . اما استاد هه ژار می گوید هنگامی که مردم برای خوردن غذا می آمدند و بسیاری از انسان های تنبل و لخت دور سفره جمع شدند ، طوطی هم، یک طوطی را مثل خودش که کچل بود دید.فریاد زد : های چه کسی با مشت به سرت زده است ، حتما تو هم شیشه ی روغن بادام را ریخته ای. هر دو اشاره دارند که بقالی طوطی خوش سخن داشت و بازارش به وسیله ی او گرم بود، مشتریان زیادی داشت و همه به خاطر شیرین کلامی طوطی به آن مغازه می رفتند و روزی بقال به مغازه می رود اما می بیند که شیشه ی روغن بادام در تمام دکان پخش شده است و بقال یک توسری ب ه طوطی زد و طوطی لال شد و بقال بازارش روز به روز کساد می شد و مشتری هایش کم می شد ، تا هر دو برای رفع این دست به خیرات و قربانی و هدیه دادن کردند که شیوه ی دو داستان متفاوت است. نتیجه ای که از داستان می توان گرفت این است که انسان باید در هر اتفاقی به دنبا ل پیدا کردن دلیل عاقلانه برای آن باشد نه از روی مقایسه کردن با مسائل مشابه با آن، برای خودش چیزی را دلیل قرار دهد.

Keywords:

Authors

طاهر قاسمی

کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی دانشگاه خوارزمی تهران ،دبیر عربی شهرستان بوکان