مفاخره در ادب فارسی یکی از فنون شعری است و کمتر شاعری است که به این فن نپرداخته باشد بنای
مفاخره اغراق در باب صفات نیکو و ذکر اعمال پهلوانی،و شعری است که شاعران در آن مآثرو مناقب خود و اجدادش و یا برتری قوم و قبیله اش را برمیشمارند و بدانها فخر و مباهات کنند کسانی که دست به
مفاخره زده اند به دو گروه حرفه ای و غیر حرفه ای تقسیم می شوند شاعران غیر حرفه ای کسانی هستند که برای معاش دست به مدح سلاطین و خود ستایی کرده اند ،و شاعران حرفه ای کسانی هستند که بر حکم ذوق و قریحه ی شاعرانه برای بیان احساسات و عواطف خود از آن استفاده کرده اند .
مفاخره یکی از ویژگیهای شعر
قرن هشتم است. که از دوره های اولیه ی رواج و گسترش زبان و ادب پارسی تا این قرن شدت بیشتری داشته است شاعران
گروه تلفیق هم به مانند دیگر شاعران از این فن استفاده کرده اند که سرآمد آن ها و معتدل ترین شاعر در این زمینه
حافظ است. این میل باطنی در شاعران
قرن هشتم جلوه های گوناگونی دارد و هر کس به طریقی خاص آن را ابراز کرده است ولی از میان شاعران
گروه تلفیق حافظ در اکثر غزلیات به ویژه در بیت آخر و تخلص، سخنان خود را بالاتر از دیگران می داند .که
مفاخره ی او بسیارهنرمندانه است و اوست که حقیقت نمایی در لطیف ترین و مؤثرترین و پرسوز ترین غزل های او دیده می شود . در این مقاله
مفاخره را در بین یازده تن از شاعران
گروه تلفیق مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد و خواننده در می یابد که کدام یک از این شاعران توانسته است این فن را هنرمندانه تر به کار برد و هر کدام از این شاعران به چه صورت از
مفاخره استفاده کرده است.