بهره برداری از
میادین مشترک نفت و گاز به عنوان یکی از دغدغه های اصلی حوزه انرژی ، امری است که غالبا با اصل حاکمیت و مالکیت کشورها بر منابع طبیعی شان، مرتبط بوده و به علت طبیعت سالی نفت وگاز موجود در مرزهای سیاسی و صلاحیتی دو یچندا کشور، عموما با اختلافاتی نیز همراه شده است . جایگاه این منابع در اقتصاد جهانی و نقش بی بدیلشان در کسب درآمدهای سرسام آور برای کشورهای نفت خزیاطراف آن، موجب می گردد تا رژیم حقوقی حاکم بر چنین منابعی ، از اهمیت به سزایی در عرصه ملی و بین المللی برخوردار باشد. کشور ایران هم ، با داشتن حداقل ۲۸ میدان مشترک در دریای مازندران و خلیج فارس، به جهت فقدان ضابطه ای کارا برای بهره براری از این میادین و نیز عدم استقرار یک نظام حقوقی منسجم در گستره حاکمیتی و محدوده انحصاری خود، غالبا به دلیل عدم توجه ویژه به سرمایه گذاری خارجی در منابع مشترک هیدروکربوری و همچنین تولید غیر صیانتی ، مصرف بی رویه و رقابت ناسالم کشورهای همسایه در برداشت یکجانبه از میادین مزبور،عموما با چالش های عدیده ای برای بهره برداری از
میادین مشترک نفت و گاز مواجه بوده است . شیوه پژوهش حاضر، مبتنی بر روش توصیفی -تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای می باشد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که کشورهای نفت خیز می توانند با نزدیک تر نمودن مشترکات فقهی و حقوقی خودشان در قالب تنظیم موافقت نامه های یکپارچه سازی ، به یک همکاری متقابل و مشترک دست یابند تا منافع طرفین به طور یکسان حفظ گردد. در این پژوهش ، ضمن بررسی دقیق ضوابط و جایگاه قواعد فقهی در بهره برداری از
میادین مشترک نفت و گاز، به مسئولیت دولت ها و سازوکارهای برداشت از این منابع در نظام حقوقی ایران و نظام حقوقی بین الملل پرداخته شده است .