زنان نیمی از جمعیت زمین را تشکیل می دهند و همانطور که مطالعات مختلف نشان می دهد. همیشه از نوعی تبعیض و نابرابری رنج می برند. فضاهای شهری برای رویدادها و تعاملات اجتماعی هم می تواند نابرابری ایجاد کند و هم در عین حال آنها را تعدیل کند. پس از مطالعات فراوان، ویلیام وایت نسبت بالای زنان به مردان را یکی از شاخص های موفقیت فضاهای عمومی دانست. در مواردی که تعداد زنان بیشتر باشد. نشان دهنده مکان مناسب با مدیریت عالی است که همه را خشنود می کند. نظریه و عمل برنامه ریزی شهری موضوع نقد فمینیستی حداقل از دهه ۱۹۷۰ بوده است. مجله بین المللی تحقیقاتشهری و منطقه ای شروع تحقیقات فمینیستی در مورد مفهوم شهر را با یک شماره ویژه در سال ۱۹۷۸ نشان داد. در نتیجه، در اوایل دهه ۱۹۸۰ تعداد زیادی کتاب، شماره های ویژه مجلات و مقالات توسط بسیاری از موسسات دانشگاهی این نشریات انتقاداتی را نسبت به نابرابری جنسیتی در برنامه ریزی شهری و همچنین کمبود آن ابراز داشتند. رابطه جنسیتی در مناطق شهری یکی از مهمترین ابعاد مطالعات شهری جاری است و به ارتباط گسترده تر بین مناطق شهری و فرهنگ توجه دارد. تلاش های جدی در گفتمان فمینیستی برای تحلیل روابط جنسیتی در مناطق شهری صورت گرفته است. در نتیجه چنین تلاش هایی، امروزه موضوعاتی مانند عدالت جنسیتی، تجارب و ایمنی زنان در مناطق شهری، حقوق شهروندی زنان و مشارکت آنان در برنامه ریزی شهری با جدیت مطرح و پیگیری می شود. مناطق شهری به عنوان پایه ای برای زندگی و فعالیت شهروندان باید بتوانند تمامی شباهت ها و تفاوت ها را در بین افراد از هر جنسیت، گروه های سنی و اجتماعی و همچنین محیطی امن، سالم، ماندگار و جذاب برای همگان فراهم کنند. نیازهای همه طبقات اجتماعی را به درستی برآورده کند. ارضای کمترین این نیازها می تواند تاثیر قابل توجهی بر کیفیت زندگی زنان داشته باشد. زنان به عنوان نیمی از جمعیت شهری، نقش ها و نیازهای متفاوتی دارند.