بررسی رابطه بین راهبردهای یادگیری خودتنظیمی و هوش عاطفی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان ابتدایی abstract
پژوهش حاضر به بررسی رابطه بین
راهبردهای یادگیری خودتنظیمی و
هوش عاطفی با
پیشرفت تحصیلی دانش آموزان ابتدایی پرداخته است. این پژوهش از نظر هدف در زمره پژوهشهای بنیادی محسوب می شود و به لحاظ روش توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری این مطالعه شامل کلیه دانش آموزان ششم مقطع ابتدایی شهر شیروان در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ (بود۱۴۰۸ نفر). براساس روش پژوهش، تعداد ۳۰۱ نفر از این دانش آموزان ششم مقطع ابتدایی شهر شیروان به روش طبقه بندی خوشه ای انتخاب شدند. شایان ذکر است حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران بدست آمده است. گردآوری اطلاعات در این پژوهش با استفاده از پرسشنامه های
پیشرفت تحصیلی فام و تیلور (۱۹۹۹)،
هوش عاطفی پترایدز و فارنهام (۲۰۰۱) و
راهبردهای یادگیری خودتنظیمی پینتریچ (۱۹۹۰) انجام شد و جهت تجزیه و تحلیل داده ها از رگرسیون گام به گام و همبستگی پیرسون استفاده گردید و در کلیه تجزیه و تحلیل های آماری این پژوهش از نرم افزار SPSS-۲۲ استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که با توجه به سطح معناداری بیانگر آن است که
راهبردهای یادگیری خودتنظیمی (راهبردهای شناختی، راهبردهای فراشناختی و مدیریت منابع تحصیلی) توانایی تبیین
پیشرفت تحصیلی دانش آموزان ابتدایی دارند (P<۰.۰۵). همچنین با توجه به سطح معناداری، نتایج بیانگر آن است که
هوش عاطفی نیز توانایی تبیین
پیشرفت تحصیلی دانش آموزان ابتدایی دارد (P<۰.۰۵). بنابراین فرضیه پژوهش فوق مورد تایید است و بین
راهبردهای یادگیری خودتنظیمی و
هوش عاطفی با
پیشرفت تحصیلی دانش آموزان ابتدایی رابطه معناداری وجود دارد. نتایج نشان می دهد که علاوه بر تاثیر مستقل هر یک از این عوامل، ترکیب آنها به عنوان یک مجموعه، توان پیش بینی باالتری از
پیشرفت تحصیلی را فراهم می آورد. به عبارت دیگر، دانش آموزانی که هم از
راهبردهای یادگیری خودتنظیمی خوبی برخوردارند و هم
هوش عاطفی باالیی دارند، بیشترین احتمال موفقیت تحصیلی را خواهند داشت.