چالش میان ضرویات زندگی مشترک و تحقق خود در میان زنان خانواده های ایرانی

یکی از چالش های مهم خانواده در جهان معاصر، همان طور که تحقیقات بسیاری تایید کننده آن است، چالش میانپیشبرد ضرورت های زندگی مشترک و دغدغه « تحقق بخشیدن به خود» در میان زوج هاست. نارضایتی از ازدواج و آن را مانعی برای پیگیری رویاها، آرزوها و خواسته ها دانستن، در بیان روزمره بسیاری از زن و شوهرها آشکار است. این پژوهش به دنبالپاسخ به این سوال است که زنان طبقه متوسط در زندگی مشترک خود چه نسبتی بین واقعیت های زندگی و رویاهایشان می بینندو چه راهبردهایی را برای رفع فاصله احتمالی بین واقعیت ها و رویاهایشان اتخاذ می کنند. افزایش طلاق، وجود طلاق های عاطفی،بالا رفتن سن ازدواج، بدبینی عمومی جوانان نسبت به ازدواج و تصور آن ها از آن به عنوان عاملی محدود کننده که در قالب یکنهاد ایستا ارتباطش را با سبک زندگی دوران تجرد فرد به کلی گسسته است؛ از جمله مواردی است که ضرورت مطالعه در حوزهخانواده را بر اساس فهم چالش های خانواده معاصر ایرانی در مواجهه با اهمیت تحقق خود برای زنان طبقه متوسط نشان می دهد.در این تحقیق، بی آن که ادعایی برای تعمیم یا نتیحه گیری فراگیر یافته ها داشته باشیم، تلاش می شود تا با تکیه بر نتایجمصاحبه عمیق با 12 زن متاهل و متعلق به طبقه متوسط ساکن شهر تهران، پاسخ هایی برای پرسش های فرعی زیر پیشنهادکنیم: 1- ابعاد شکاف میان رویاهای جوانی و واقعیت های پیش رو کدام است؟2- چه رابطه ای میان زندگی خصوصی و اجتماعی زنان طبقه متوسط وجود دارد؟3- رابطه قدرت و تغییر آن میان زن و مرد در این خانواده ها چگونه است؟4- زنان مورد مطالعه چه استراتژی هایی را در برای برقراری تعادل در خانواده های خود اتخاذ می کنند؟