با شنیدن واژه فرزندکشی معمولاً
قتل کودک به وسیله ی پدر به ذهن متبادر می شود.
قتل فرزندان توسط پدران که غالباًهم با خشونت و سنگدلی همراه است وجدان عمومی را آزرده و احساسات افراد جامعه را جریحه دار می نماید. اما همچنانکه رابطه
ابوت از بدو تولد یا حتی قبل از آن تا زمان مرگ بین ابوین و فرزند برقرار است لذا فرزندکشی اعم خواهد بود ازقتل جنین، نوزاد،
کودک و بزرگسال که البته نمود و بروز آن بیشتر در
قتل نوزاد و
کودک بوده و حساسیت افراد جامعهرا نیز برانگیخته و با توجه به آسیب پذیری و وابستگی کودکان به والدینشان اهمیت پرداختن به موضوع دو چندانمی گردد. از نظر عدالت قضایی، فرزندکشی نه اینکه به ظاهر نباید موجب انتفاء قصاص گردد بلکه از دید و منظری دیگر بایدپذیرفت که فرزند در پناه پدر و جد پدری است و مأمن و تکیه گاه نمی تواند خود عامل
قتل و از بین بردن امنیت باشد اگراز نظر فقه استدلال می شود که پدر سبب وجودی فرزند است چگونه پدر بتواند باعث
قتل فرزند بشود؟ از منظر حقوقی،چگونه پذیرفتنی است که مسبب ایجاد امنیت یا کسی که باید امنیت را برای فرزند مهیا کند با سلب امنیت- آن هم مهمترین بخش آن یعنی جان- از مجازات مشابه که برای دیگران قائلیم مبرا نموده و او را آزاد نماییم؟ ما در این مقاله از منظر حقوق به موضو فرزندکشی در حقوق کیفری ایران نگاه خواهیم کرد و مسایلی چون
قتل فرزندتوسط پدر و مجازات فرزندکشی که به اعتقاد خیلی ها باعث
تجری پدران در
قتل فرزند شده و اینکه چرا قانوناً پدری کههمرتکب
قتل عمدی فرزند خود شده قصاص نمیشود و مورد نقد و بررسی قرار میدهیم.