رهیـافتـی موسیقـایی بر معمـاری گامی در فهم سپهر معماری با نگاهی به کتاب موسیقی کبیر فارابی abstract
هنر بهره مند از جوهره ای است که خود را در جلوه های متنوعی از انواع خود - از جمله موسیقی و معماری - بروز می دهد. مقالات و تلاش های مختلفی در مقایسه تطبیقی این دو وجه هنر، برای فهم بهتر هریک صورت و مبتنی بر آن جوهر مشترک صورت گرفته است؛ لیکن در سطوح و از زوایای مختلف. بی شک تدوین منسجم و عمیق از قلمروی هر یک از وجوه این مقایسه، به فهم درست هر دو وجه کمک خواهد کرد. نوشتار حاضر با مراجعه به رساله ی
موسیقی کبیر فارابی، فیلسوف نامدار ایرانی سده 4هـ.، در جهت این مواجهه و مفاهمه تلاش نموده است. اگرچه هنر در اندیشه فارابی، صناعت است؛ اما همان وجه اشتراکی که ذیل عنوان صناعت، میان موسیقی و معماری برقرار بوده است؛ امروزه ذیل عنوان هنر، قابل برقراری است.فارابی در کتاب
موسیقی کبیر بر آن است که یکبار در زمانه و زمینه ی خود، دانش نامه ای جامع و شامل، در باب موسیقی تدوین کند. او از یک طرف به تعمق در ماهیت موسیقی پرداخته و اصول آن را تدوین کرده است (کتاب اول که موجود است) و از طرف دیگر، همه نظرات موجود تا زمانه ی خود را جمع آوری و نقد کرده است (کتاب دوم که مفقود است). در یک جمعبندی، او تلاش کرده است تا سپهر موسیقی را ترسیم کند.
فارابی کتاب خود را با پرسش از موسیقی آغاز کرده و با تعریف دقیق آن به عنوان یک هنر، مبادی و مبانی و اصول را شناسایی کرده و سپس با پرداختن به نسبت نظر و عمل، به ساخت و اجرای آهنگ ها در موسیقی می پردازد. او گام به گام زوایای مختلف این هنر را شناسایی، دسته بندی و معرفی می کند و در هر گام، مبتنی بر اصول به ارائه معیار می پردازد. اهمیت نگاه
فارابی به هنر، با توجه به فیلسوف -و نه عارف- بودن؛ اشراف به علوم زمانه و طبقه بندی آنها (معلم ثانی)؛ نظریه پردازی اجتماعی (مدینه ی فاضله)؛ بیشتر می شود. دستاورد تعمق در این نگاه، می تواند راه نمایی در نحوه مواجهه روشمند با معماری، فهم آن و ترسیم سپهری منسجم و عمیق برای آن باشد. این در حالی است که خلاء شناخت روشمند در هنر و خصوصا معماری، در رساله های قدیم و جدید احساس می شود. امید که این نوشتار، از خلال مفاهمه ی نظری میان معماری و موسیقی، گامی در روشن تر شدن نسبت نظر و عمل (رابطه معرفت، تعلیم، تعلم، پیشه و...) بردارد و به افقی بهتر برای
مبانی نظری معماری رهنمون باشد.