همه
هنر ها به طور عرضی با همدیگر ارتباط دارند، چرا که منشا تمام آنها تجلی زیبایی است. در عالم وجود دو عنصر
معماری وموسیقی ارزش قدسی دارند ،
معماری همان
موسیقی و
موسیقی همان
معماری است.
معماری موسیقی جامد است. هم
موسیقی و هممعماری بسیار وام دار علم ریاضی هستندو نظام هندسی مشترک بین دو
هنر مارا بر آن می دارد که به دنبال وجوه مشترکی در آنهاباشیم. این همگونی و هارمونی حس خوشایندی در دیدگان مخاطب پدید می آورد و او را به بازنگری مجدد و تعمق در
فضا وا می دارد.رابطه بین
موسیقی و
معماری یک رابطه ذهنی است و نه یک رابطه واقعی بنابراین به طور کلی اساس برخورد شکلی با بررسی لایه هایدرونی بر پایه نسبت هایی است که با بهره گیری از علم هندسه به طور مشترک در
موسیقی و
معماری وجود دارد.
فضا را می توان به طورمشترک هم در
موسیقی یافت و هم درمعماری، زیرا که هر دو اینها ما را در فضایی متفاوت تر از آنچه به طور معمول در آن زندگیمی کنیم قرار می دهند.
فضا نه بر مطلق امری ذهنی است و نه می توان آن را عینی قلمداد کرد بلکه در مرز این دو قرار دارد. مقاله پیشرو سعی دارد به روش کتابخانه ای به بررسی روابط مشترک بین
موسیقی و
معماری و وجه تشابهات آن ها بپردازد.