جهان مدرن در مقابل دنیای کهن، منظر متفاوتی از هستی عرضه می دارد که برخاسته از باورهای عقلی و انسان مداری است. در جهان مدرن، داوری های ارزشی بر اساس این باورهای جدید تعریف می شود. شروع چنین تفکری از زمانی است که انسان به عنوان محور سنجش تمام ارزش ها مطرح گردید. از زمانی که توجه به ذهن و تفکر عقلی به عنوان مبنای ارزیابی پدیده های جهان مطرح شد، باور به عقل که در این دوره جانشین تفکرات ذهنی و روحانی دوران قرون وسطی گردیده که انسان را به عنوان نماینده عقل و اندیشه ، محور هم چیز قرارداد. انسان مداری که بعدها مبنای شکل گیری جامع مدرن شد، ریشه در همین جایگزینی دارد. چارچوب معنای
مدرنیته به عصری گفته می شود که انسان در آن به عنوان فاعل شناسایی و اقتدار به گونه ای خود بنیاد هم عالم و آدم را تبدیل به آبژه معرفتی و اقتدار خود می کند؛ به عبارت دیگر
مدرنیته به مثابه یک دوران تاریخی به عصری می گویند که اومانیسم (انسانگرایی) به معنی فلسف کلم ظهور پیدا می کند. هدف از این پژوهش بررسی اندیشه های مدرنیت با رویکرد
تعامل انسانی می باشد. پژوهش حاضر بر آن است که با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و انجام مطالعات کتابخانه ای در رابطه با اندیش های
مدرنیته و
تعامل انسانی در جهت شناخت آنها بپردازد