این مقاله برگرفته از پایاننامه ای در مقطع کارشناسی ارشد با عنوان شهر، تشویش و آرزومندی ا ست که با رویکردی اکتشافی به مطالعه پدیدار شناختی خانه پرداخته و به دنبال الگوی عالی مسلط بر حیات شهری تهران است. سوال اصلی حول تبیین روندهای نیندیشیده زیستن شکل می گیرد و محصول آن تبیین نیندیشیده زیستن به عنوان وجه بنیادین بی ارده زیستن است. زندگی شهری یک وضعیت کل است، وضعیتی که شامل لحظه ها و قطعات گوناگونی است، برخورد با زندگی به مثابه یک وضعیت، می تواند مانند خوانشی از یک کادر بسته تصویر باشد که اجزاء یک عکس را در لحظات گوناگون نشان دهد. تلاش ما این بوداه است تا با گرفتن پیکره های گوناگون از وقوع زندگی، آن را در لحظه های متفاوت بی حرکت کنیم، اجازه دهیم درون این بی حرکتی، لحظات به حرف درآیند، حرفی که ناشی از ساختار قرار گرفتن قطعات، دورن زندگی عینی است. گویی آن ها درون عکس نیز با هم به آهستگی سخن می گویند و حرف زدن مجموعه ای از این عکس ها برآیندی از صدای همه است.