هدف از این تحقیق اینست که مفاهیم اخلاقی وقتی ایجاد می شود که
کودک به اندازه کافی
رشد کند و قادر به تفکر انتزاعی باشد.
کودک در ابتدا خوب وبد رفتار خود را بر حسب قبول و یا رد مادر و پدر و اطرافیان می سنجد. مفاهیم اخلاقی در جوامع و محیط های مختلف ارزش های متفاوت دارد و حتی در یک اجتماع نیز مفاهیم اخلاقی در بین طبقات مختلف ارزش های متفاوتی دارد.
شخصیت کودک عبارت از واکنش های اختصاصی اندیشه ها و احساسات او در برابر کردار و رفتاری است که در پیرامون او رخ می دهد. به عقیده کلبرگ ، کودکان را باید فیلسوفان
اخلاق دانست، زیرا انها معیارهای اخلاقی خودشان را که از تاثیر متقابل
رشد شناختی و محیط اجتماعی آنها به وجود می آید ،رشد می دهند.
شخصیت یعنی ان چیزی که فرد واقعا هست و او را از دیگران متمایز می نماید. ولی باید دید که
شخصیت بر اثر عوامل ارثی ایجاد شده است و یا محصول تجربه و یادگیری است. عادت ها، نگرش ها، حالات هیجانی، انگیزه ها، عقاید، احساسات و عواطف و بالاخره تمام خصوصیاتی که روشنگر
شخصیت هر فرد است بر اثر تجارب به دست امده و محصول یادگیری است. کودکان در دوره های مختلف رشد، نیازهای متفاوت دارند و در نتیجه تربیت خاصی برای آنها لازم است. بنابراین آشنایی با اصول
رشد در شناسایی دانش آموزان و طرح ریزی برنامه های آموزشی و تربیتی آنها به مسیولان آموزشی کمک می نماید. رفتار اخلاقی قبل از مفاهیم اخلاقی در
کودک دیده می شود بدین ترتیب که
کودک ابتدا رفتارهایی را براثر تقلید از بزرگترها انجام می دهد و بعد به مفهوم آنها پی می برد. عوامل تشکیل دهنده شخصیت، عوامل ارثی و تجارب زندگی بویژه تجارب اولین سال های زندگی است، که در این مقاله از روش تحلیلی و توصیفی و کتابخانه ای استفاده شده است.