در دنیای امروز هنوز سازمان هایی وجود دارند که به واسطه ضعف های خود درسطوح مدیریتی ، روش ها ، ساختارها و فرآیند ها موجب محروم شدن خویش از منابع عظیم دانشی کارمندان خود می شوند و سازمان را در سکوت فرو می برند .
سکوت سازمانی پدیده شومی است که می تواند سد معبری برای مواردی چون نوآوری و تغییرات سازمانی ، بهبود مستمر ، ایجاد بازخورهای مناسب ، مدیریت دانش سازمانی ، اصلاح خطاهای سازمانی ، رضایت درونی کارکنان و تصمیم گیری قوی بدون آرای کارکنان خود باشد و موجب شود تا سازمان به روش های کنونی خود خو بگیرد و دچار رکود شود .بر اساس تحقیقات انجام شده عوامل مختلفی در سازمان موجب دامن زدن به مقوله
سکوت سازمانی میشود که به برخی از مهم ترین این عوامل اشاره میشود .اولین عامل سازمانی مدیریت است .
سبک مدیریت سازمان و تمایل او به سبک های دیکتاتورمآبانه و نوع نگاه او به انسان از این منظر که تا چه اندازه کارمندان خود را رشد یافته میداند، دومین عامل سازمان ، فرآیندهای آن است. برخی متغیرهای سازمان که در
سکوت سازمانی موثر هستند ، عبارت است از : فرهنگ سازمانی ، روش تصمیم گیری در سازمان و روش ها و فرآیندهای جاری در عواملی که نهفته در سازمان هستند . عامل دیگر
سکوت سازمانی ،
سکون مدیریتی است که این عامل نیز از اهمیت بیشتری برخوردار می باشد . ضربه دیگری که شنیده نشدن صداهای کارمندان به سازمان خواهد زد. کند کردن روند تغییرات و نوآوری سازمانی و کاهش کیفیت تصمیم گیری ها است . میتوان اهمیت نقش کارمندان و شنیده شدن صدای آنان و جاری شدن نظرات آنان را در اجرای بهینه سیستم های بهبود در سطح سازمان دریافت