انعطاف پذیری به مفهوم توانایی پاسخگویی به تغییرات و کنترل آن در اثر معماری است. این ویژگی از دوران سنتی و کلاسیک در طرح های معماری وجود داشته است. از دوره مدرن به بعد با پیشرفت امکانات و فناوری، رویکردهای متنوع و متکثری در زمینه انعطاف پذیری شکل گرفت. با این وجود به جهت تکیه بر دیدگاه های کمی و به تبع آن افت نگاه کیفی در تعریف انسان و زندگی، موجد افت جنبه های کیفی اثر معماری و از جمله انعطاف پذیری شده است. دو رویکرد فردگرایی و اصالت دادن به نیازهای کمی و در پی آن، توجه به کثرت گرایی و جزءنگری بهتدریج جایگزین دیدگاه های کلنگر و وحدتگرا گردیده است و خصوصا در دوره فرامدرن به اوج خود می رسد. به موازات این گرایشات در دنیای امروز، توجه به مفهوم تغییر رو به افزایش است. این جریان همراه با توجهات در علومی چون ریاضی و فیزیک نظری و تحت تاثیر دیدگاه های دینامیک غیر خطی و فیزیک کوانتومی و تاثیر متقابل آن با فلسفه معاصر، موجب تشدید توجه به رویکردهای عدم قطعیت گردیده است. با رشد چنین دیدگاه های فکری، شکاکیت و نسبیت گرایی در همه حوزه ها شکل گرفت. از جمله مفاهیم بنیادینی چون هویت و جوهر که ضامن ثبات و وحدت میباشند و اصول و ریشه های زیربنایی که پدید آورده انسجام در اثر معماری می باشند، مورد تردید یا غفلت قرار گرفتند. این نوع نگرش در مباحث مربوط به انعطافپذیری زمینه ساز توجه صرف به تحرک و تغییر اثر بر اساس شرایط و نیازهای کاربران و کم توجهی به پایایی و تداوم مفاهیم ماندگار وابسته به هویت گردیده است. این پژوهش تاثیر این رویکردها را در انعطاف پذیری اثر معماری مورد آسیب شناسی قرار داده و سعی در ارایه راهکار می نماید. راهکارهایی که توجه دوباره به هویت و جوهر اثر معماری را میطلبد.