مقوله فعالیت زنان در عرصه های سیاسی واجتماعی ، مورد توجه همه فرق اسلامی قرار داشته است زیرا که یکی از شاخصه های پیشرفت جامعه ، تشریک مساعی زنان با مردان در عرصه ی فرهنگی وسیاسی – اجتماعی بوده که در فقه اسلامی به آن اشاره شده است .در شرایط کنونی جامعه ی اسلامی حضور زنان دراجتماع وایفای نقش اجتماعی وسیاسی ایشان،بیش از گذشته اولویت یافته است که علاوه بر محسنات ، معضلاتی رانیز به همراه داشته است و ازآن جمله می توان به کاهش وظایف مادری و همسری اشاره نمود . از این رو با توجه به پیشرفت فرهنگی منطبق با فرهنگ اسلامی وضعیت مطلوب آن است که حضور زنان در عرصه ی اجتماعی ، از اولویت مطلق خارج شود. در این مقاله به موضوع فعالیت زنان در عرصه ی سیاسی واجتماعی از منظر فقه فریقین پرداخته شده وبا استنادبه متون فقهی فریقین وبا ارائه نظریات موافقان ومخالفان فعالیت سیاسی – اجتماعی زنان ،این موضوع مورد کنکاش قرار گرفته است به این موضوع اشاره شده است که برخی از فقهای امامیه واهل سنت با فعالیت زنان در عرصه ی سیاسی واجتماعی درصورتی که موجب تضییع حقوق خانواده نشود و متناسب با قوای جسمانی و روحی وی باشد موافق هستند وبرخی از فقهای اسلامی با توجه به برخی از شرایط ، با فعالیت سیاسی واجتماعی زنان مخالف هستندکه در این نوشتارادله هرکدام ازموافقین و مخالفین ، مطرح گردیده است.