نواختن موسیقی تفکر است
هو الجمیل
تلقی اکثر فقهای شیعه از موسیقی تلقی صحیحی نیست و این تلقی نادرست به چهار عامل اصلی برمی گردد:
یکم. بیشتر روایات در باب موسیقی متناسب با شرایط عصری و سئوال سائل از معصوم ع درباره موقعیت عام و خاص آن دوران بوده است و روایاتی هم که فراعصری محسوب میشود، قاعده مطلق و جهانشمول دقیقی که بتوان از آن استنباطات سخت گیرانه فقها درباره موسیقی را توجیه کرد به چشم نمی خورد و در کل، موسیقی جزو مسائل پیچیده فقهی است که فقیه اخباری مسلک را به سمت احتیاط و یا درک عرف می کشاند هر چند فقهای عقلگرا، ناتوان از حل این مساله سخت نیستند.
دوم. کاربرد موسیقی در مجالس لهو و لعب که چه بسا در مقاطعی از تاریخ در بعضی مناطق به ویژه در میان اعراب و ایرانیان فراگیری هم داشته است، در ذهن فقها ته نشین شده و سیر تطور موسیقی و بهره گیری های متنوع از آن، خارج از قلمرو مجالس لهوی و گناه آلود ( یعنی توام با رقص و پایکوبی محرم و نامحرم، خواندن اشعار لغو، اروتیک و شراب خواری و … ) برای بسیاری از فقها جا نیفتاده است ضمن آنکه برخی از مذهبی های خشکه مقدس نیز همواره از هیچ تلاشی برای اغراقگری در کاربرد موسیقی در مجالس گناه یا قراردادن هر نوع موسیقی در سبد موسیقی حرام دریغ نکرده اند. همه این ها در شرایطی است که موسیقی به مثابه یکی از شاخه های هنری پراهمیت، به ویژه طی سده اخیر، کمک قابل توجهی به رشد معنویت و عقلانیت در جوامع بشری داشته و دیگر فراگیری و غلبه خود را در کاربردهای نامطلوب از دست داده است. نمونه بارز کاربردهای معنوی و عقلانی موسیقی را باید در تولیدات موسیقیایی قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی جستجو نمود ضمن آنکه این کاربردها در نقاط گوناگون عالم گسترش قابل توجهی یافته و مصادیق فراوانی را می توان آن برای آن یافت.
سوم. اکثر فقها، تقریبا تجربه شخصی از موسیقی ندارند و به دلیل فضای ذهنی ای که خود یا مذهبی های متحجر برای آنها ساخته اند، میلی هم به تجربه کردن ندارند و لذا درک عمده آنها از موسیقی، یا بر حسب مطالعه و یا با چندین واسطه از عینیت موسیقی صورت می گیرد.
چهارم. جنس فقه ناخواسته بیشتر بر بدبینی و احتیاط استوار شده است و لذا اگر حکم حرام صادر نکند، لااقل ترجیح می دهد در مواردی که مرز دقیق و ظریفی میان حرام و حلال وجود ندارد حکم بر احتیاط بدهد. نمونه بارز آنرا درباره خرید و فروش یا حتی نشان دادن ادوات موسیقی در تلویزیون یا بحث آموزش موسیقی شاهد آن هستیم. طبیعی است چنین درک ناقصی از موسیقی که تقریبا بخش مهمی از حیات انسان حتی در قرائت قرآن، قرائت ادعیه و مداحی ها و نوحه سرایی ها با آن پیوند خورده است، توانایی استنباطات درست و واقع بینانه از سوی فقها را می گیرد. من در اینجا علاوه بر تقسیم موسیقی به دو بخش حرام و حلال، و به بیان دیگر، مادی زده و معنویت گرا، بر خلاف عرف رایج در میان فقهاء، دایره موسیقی حلال را وسیع تر از موسیقی حرام در نظر گرفته و مبتنی بر تجربه شاید دقیقتری که از موسیقی و فرایند ساخت قطعات آن دارم، توصیفاتی از جنس حکمت و فلسفه از موسیقی حلال ارائه می کنم که شاید کمتر کسی در کسوت اینجانب چنین توصیفاتی را ارائه کرده باشد.
البته روشن است که نزد فلاسفه و حکمای متقدم از جمله فارابی، موسیقی همواره یکی از سرفصل های مهم در مباحث حکمی و فلسفی محسوب شده و حول آن بحث های دقیق و عمیقی مطرح شده است لذا هرچند این بحث ها در فقه غریبه است اما در حکمت و فلسفه و عرفان آشناست و عمده تفاوت نکات بنده در اینجا به ادبیات و تجارب جدیدی بر می گردد که مختص زمانه ماست. البته روشن است که من در کنار فوائد و آثاری که برای موسیقی حلال قائلم و معتقدم که نباید خود و جامعه را از موسیقی حلال محروم کرد، به مضرات موسیقی حرام و اثر سریع آن در خاموش کردن فطرت آدمی و قراردادن انسان در سرازیری فساد اخلاقی نیز عنایت دارم و از جوانان تقاضا دارم ضمن درک مرز میان موسیقی حلال و حرام، خود را از موسیقی حرام به جد دور کنند.
یک. موسیقی می تواند صدای فطرت را آشکار کند. موسیقی می تواند از اعماق جان آدمی سخن بگوید.
دو. موسیقی می تواند آهنگ زیبای آرمیده در دل طبیعت را ترجمه کند و آدمی را با طبیعت هم نوا کند.
سه. موسیقی می تواند میان زمین و آسمان گره بزند.
چهار. موسیقی می تواند شوق تعالی و پر کشیدن روح را در آدمی زنده کند.
پنج. موسیقی می تواند آن دسته از سخنان دل، که زبان قادر به بیان آنها نیست را به گوش اهل دل برساند. چه بسا موسیقی سخنی است که به جز سازها چیزی قادر به آشکار ساختن آن سخن نیستند.
شش. موسیقی می تواند با به صدا درآوردن فطرت، انسان ها را با هر دین، آیین، تفکر و سلیقه ای به هم سخنی و هم دلی برساند. موسیقی زبان مشترک بشر در تاریخ است
هفت. موسیقی می توان دریای عواطف انسان را به جوش و خروش آورد.
هشت. موسیقی می تواند با ارجاع انسان به فطرت، آرامش را به انسان برگرداند و اضطراب را ار دلها بیرون کند.
نه. نواختن موسیقی نوعی تفکر و اندیشه ورزی است.
ده. موسیقی نظم بخشی به اندیشه حیات است.
یازده. موسیقی مدنی یعنی معنا و نظم بخشیدن به حیات مدنی و قراردادن جامعه در یک مسیر قاعده مند ( موسیقی مدنی ملهم از نظریه فارابی)
دوازده. گرفتن موسیقی از انسان یعنی کر و لال کردن بخش مهمی از احساسات در وجود آدمی
رضا غلامی ۲۱ دی ماه ۱۴۰۱