فلسفه بعثت پیامبران الهی مخصوصا پیامبراکرم( صلی الله علیه وآله وسلم ) (قسمت دوم : تذکر ویاد آوری و آزادی حقیقی انسان )

13 شهریور 1403 - خواندن 5 دقیقه - 130 بازدید

بسم الله الرحمن الرحیم


دربینش اسلامی ، آدمی پاره ای از معلومات وشناخت خویش را از راه دریافت های فطری وعقلی به دست می آورد ، که راهنمای او به سوی حقیقت اند ، و او را به سوی خدا باوری وخداپرستی وهمچنین انجام نیکی ها و دوری از زشتی ها وپلیدی ها، فرا می خوانند. اما بسیار می شود که انسان پیام ورهنمود این معلمان درونی را ، به فراموشی می سپارد و یا اساسا عقل اسیرهوای نفس قرار می گیرد :« و کم من عقل اسیر تحت هوی امیر» (نهج البلاغه ، حکمت 211 )، و بدین صورت انسان به بیراهه کشانده می شود .

از این رو یکی از اهداف اصلی پیامبران الهی یاد آوری یافته های فطری وعقلی انسان به اوست. خدای سبحان می فرماید:« کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته و لیتذکر اولوا الالباب ، این کتابی است پربرکت که برتو نازل کرده ایم تا درآیات آن تدبرکنند وخردمندان متذکرشوند »(ص/ 29 ).

برهمین اساس است که خداوند ازقرآن ، به عنوان «ذکر» یاد می کند چنانکه می فرماید :«انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون » (حجر/9 ). و همچنین قرآن را «تذکره» معرفی می کند :«و انه لتذکره للمتقین »( حاقه/ 48 ). و پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) را تنها «مذکر»(تذکر دهنده) می خواند:« فذکر انما انت مذکر »( غاشیه/ 21 ).

امام علی(علیه السلام ) نیز، یکی از اهداف بعثت پیامبران را ، بازخواست پیمان های فطری[1]، تذکر نعمت های فراموش شده ، اتمام حجت و هموارساختن راه تفکر با استخراج دفینه های عقول وآشکارساختن توانمندی های پنهان شده خرد ها ، بیان می کند (نهج البلاغه ، خطبه1 ).

آزادی حقیقی انسان

ازمنظر اسلام ، تمام انسانها آزاد آفریده شده اند:« الناس کلهم احرار... »( الکافی ، ج8 ، ص 69 ) ؛ لذا علاوه براین که به بردگی گرفتن را محکوم می کند ، به هیچ کس اجازه نمی دهد که خودش را برده کسی دیگر قرار دهد؛ زیرا خدا او را آزاد قرار داده است :« لاتکن عبد غیرک وقد جعلک الله حرا »( نهج البلاغه، نامه 31 ).

براساس آموزه های نجات بخش اسلام ، همان طوری که طاغوت های بیرونی و فرعون های هرزمان ، آزادی را از انسان سلب نموده اورا بنده خود قرارمی دهند، طاغوت های درونی از قبیل هواها ی نفسانی ، رذایل اخلاقی ، تقلیدهای کورکورانه ، و... نیز ، انسان را به بردگی کشانده با اسارت روح آدمی ، آزادی حقیقی ومعنوی اورا می ستانند. بلکه طبق فرمایش امیرمومنان(علیه السلام) این نوع بردگی ، به مراتب بدتر از بردگی جسمی، می باشد:« عبد الشهوه اذل من عبد الرق »( غررالحکم ، ص 341 ).

ازاین رو، رسول خاتم(صلی الله علیه و آله ) مبعوث به رسالت شده است تا قفس های اسارت وبردگی را بشکند وآدمی را ، ازچنگال اسارت طاغوت بیرونی ودرونی رهاسازند ، چنانکه قرآن می فرماید:« ...و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم ... ، وبارهای سنگین وزنجیرهایی را که بر[گردن]آنها بود ، برمی دارد »( اعراف/ 157 ).

تعبیری که دراین آیه به کاررفته ، معنای بس گسترده دارد و بیانگر این حقیقت است ، که آزادی حقیقی وهمه جانبه انسان ، تنها درسایه پیروی از پیامبرخدا (صلی الله علیه وآله ) که برای تکمیل فضایل اخلاقی فرستاده شده است «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق »( مکارم الاخلاق ؛ ص8 )، به دست می آید. این حقیقت ، درآیه زیر باتعبیر دیگری بیان شده است:«کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم ... ، (قرآن)کتابی است که به سوی توفرود آوردیم تامردم را به اذن پروردگارشان ازتاریکی ها به سوی روشنایی بیرون آوری »(ابراهیم/ 1 ).

بنابراین ، یکی ازاهداف بعثت رسول خاتم(صلی الله علیه وآله ) این استکه ضمن به ارمغان آوردن آزادیی اجتماعی ومعنوی برای انسانها ، آنها را از تاریکی های بردگی فرعون های بیرونی وطاغوت های درونی ، بیرون آورده و به روشنای وعزت بندگی خدا، رهنمون شود.

چنانکه امیرمومنان(علیه السلام ) فرمود :« خداوند ، محمد(صلی الله علیه وآله) را به حق برانگیخت تا بندگانش را از عبادت بت ها به سوی عبادت خود بیرون کشاند و از طاعت شیطان به طاعت خود درآورد...»( نهج البلاغه ، خطبه 147 ). درسخن دیگرآن حضرت ، یکی از فلسفه بعثت رسول خاتم(صلی الله علیه وآله ) را ، آزادی انسان از قید بندگی و اطاعت دیگران و کشاندن به بندگی و اطاعت خداوند ، بیان می کند(الکافی ، ج 8 ، ص 386 ).

[1] - چون انسان از نظر روان و فطرت خدا جوست، و در روانشناسی امروز نیز بعد مذهبی را یکی از ابعاد وجودی روح آدمی پذیرفتهاند، اگر موانعی نباشد، انسان از نظر روان و فطرت به خدا گرایش دارد و خدا را در همه جا میجوید.