🛑🛑🛑تاثیرهوش مدیریتی بر سازمان
چکیده
هدف مدیریت ( Managerial quotient ) افزایش بهره وری سازمان ها می باشد . در هر سازمانی مدیران متخصص و حرفه ای باید بکار گرفته شوند تا بهره وری افزایش یابد. عملکرد مدیر به استعداد، شخصیت و توانایی او بستگی دارد. استعداد شامل هوش، دانش، مهارت و تجربه مدیریتی؛ شخصیت شامل عقایدها، ارزش ها، نگرش ها و رفتارهای مدیر؛ و توانایی شامل انگیزه و تلاش مدیر است.
هوش مدیریتی، به عنوان مجموعه ای از توانایی ها و مهارت های لازم برای اداره موثر سازمان ها، نقش بسیار مهمی در موفقیت و توسعه سازمان ها ایفا می کند. مدیرانی که دارای هوش مدیریتی بالایی هستند، قادرند منابع سازمان را به بهترین شکل به کار گیرند، تصمیمات استراتژیک موثری اتخاذ کنند و تیم های کاری خود را به سمت موفقیت هدایت کنند. در این مقاله، به بررسی تاثیر هوش مدیریتی بر روند توسعه سازمان پرداخته می شود.
منظور از سازمان یک پدیده اجتماعی است که با مرز مشخص برای اهداف مشخص با هماهنگی و همکاری انسانها ایجاد شده است می تواند رسمی یا غیر رسمی و یا خصوصی یا دولتی و اداری و یا انتفاعی و غیر انتفاعی باشد. هر سازمانی به مدیر و رهبری هوشمند دارای تخصص لازم و تجربه وتوانایی هنرمندانه به کارگیری ابزار مدیریت در جهت بهبود مستمر کارکنان و افراد آن سازمان در جهت رسیدن به اهداف ان سازمان را دارد
کلید واژه ها : هوش مدیریتی؛هوش هیجانی ؛کارآیی ؛ اثربخشی ؛کسب و کار
مقدمه :
هوش مدیریتی Managerial quotient "ظرفیت، توانایی، دانش، مهارت و تجربه مدیران برای تعریف و تحلیل مسایل سازمانی، توسعه ارتباطات موثر، شبکه سازی و تقویت قدرت سازمانی برای سازگاری بهتر با محیط پیرامون یا خلق محیطی مناسب برای دستیابی به اهداف سازمانی" است.
مدیران با هوش مدیریتی بالاتر، در انجام وظایف مدیریتی مثل برنامه ریزی، تصمیم گیری، سازماندهی، هماهنگی، ارتباطات، رهبری، بودجه بندی و کنترل موفق تر هستند.
هوش عقلی Intelligent quotient، با حافظه و توانایی حل مساله سر و کار دارد. هوش عقلی "ظرفیت و توانایی فرد در ارزشیابی و حل مسائل است و او را قادر می سازد تا فکر کند، مسائل را بفهمد و تحلیل کند". مدیر برای تصمیم گیری ها و حل مشکلات باید از هوش عقلی بالا و هنر به کار گیری مدیرت در زیر بخشهای سازمان برخوردار باشد تا بتواند اطلاعات لازم را جمع آوری کند، علل ریشه ای مشکلات را شناسایی کرده و با استدلال منطقی، بهترین راهکار را انتخاب و برای آن برنامه بنویسد.
هوش مدیریتی، ترکیبی از هوش عقلانی، هوش هیجانی و هوش اجتماعی است. این هوش به مدیران کمک می کند تا:
- درک عمیقی از محیط کسب وکار: به دست آورند و به تغییرات سریع پاسخ دهند.
- روابط موثر با کارکنان: برقرار کنند و انگیزه آن ها را افزایش دهند.
- تصمیمات استراتژیک: مبتنی بر داده و واقعیت اتخاذ کنند.
- نوآوری و خلاقیت: را در سازمان ترویج دهند.
- مشکلات را شناسایی: و راه حل های مناسب برای آن ها پیدا کنند.
مبانی و مفاهیم
هوش مدیریتی شامل مجموع هوش های عقلی، هیجانی، سیاسی، معنوی، فرهنگی و اخلاقی است. مدیران موفق باید توانایی استفاده ترکیبی از این هوش های مدیریتی را داشته باشند.(گاهنامه مدیر ؛دکتر علی محمد مصدق راد )
مدل گلمن: دانیل گلمن با تاکید بر هوش هیجانی، بر اهمیت توانایی درک و مدیریت احساسات در رهبری موثر تاکید کرده است.
- مدل بار-آن: این مدل، هوش مدیریتی را به عنوان مجموعه ای از توانایی های چندگانه می بیند که شامل هوش عاطفی، اجتماعی، معنوی و خلاقیت می شود.
- مدل کاتز: کاتز سه مهارت کلیدی برای مدیران را مطرح می کند: مهارت های فنی، مهارت های انسانی و مهارت های مفهومی
رهبری: هوش مدیریتی یکی از مولفه های کلیدی رهبری موثر است. رهبران با هوش مدیریتی بالا قادرند الهام بخش تیم های خود باشند و فرهنگ سازمانی قوی ایجاد کنند.
- خلاقیت و نوآوری: هوش مدیریتی با توانایی ایجاد ایده های جدید و حل مشکلات پیچیده ارتباط مستقیم دارد.
- یادگیری سازمانی: مدیران با هوش مدیریتی بالا، محیطی را ایجاد می کنند که در آن یادگیری و توسعه مستمر تشویق می شود.
انواع هوش وکارکرد های ان در مدیریت سازمان ها
۱-هوش عقلی :توانایی تحلیل اطلاعات، حل مسائل پیچیده و تصمیم گیری استراتژیک.
هوش عقلی بالا به مدیر کمک می کند تا بهتر و سریعتر، دانش و مهارت های لازم را در زمینه سازمان و مدیریت کسب کند. همچنین، هوش عقلی و دانش و مهارت الگو شناسی، درک ارتباط بین متغیرهای سازمانی، تفکر سیستمی و تفکر استراتژیک به مدیر کمک می کند تا شناخت بهتری نسبت به مسایل سازمانی بدست آورد و راهکارهای موثرتری را سریعتر شناسایی کند. ضریب هوشی یک کارمند و یک مدیر پایه باید به ترتیب حداقل ۱۰۵ و ۱۱۰ باشد. مدیران ارشد باید به ضریب هوشی مدیران در زمان انتصاب آنها توجه داشته باشند و با بکارگیری مدیران با هوش، از حل درست مسایل درست سازمانی در صورت بروز اطمینان حاصل کنند.
آسیب حل درست مسایل غلط سازمانی به مراتب بیشتر از آسیب حل غلط مسایل درست سازمانی است.(گاهنامه مدیر ؛دکتر علی محمد مصدق راد )
سازمان ها علاوه بر مدیران باهوش، به مدیران خوب و فرهمند نیاز دارند که مهارت های انجام کار گروهی، توانایی انگیزش دیگران و قابلیت سازگاری بالایی دارند.
هوش هیجانی Emotional quotient، "توانایی شناخت احساسات شخصی (خودآگاهی) برای به کارگیری درست آنها (خود مدیریتی) و شناخت احساسات دیگران (آگاهی اجتماعی) به منظور ایجاد ارتباط مناسب با آنها (مهارت های اجتماعی) است".
۲-هوش هیجانی :توانایی درک و مدیریت احساسات خود و دیگران، ایجاد انگیزه و برقراری ارتباط موثرو دانش و مهارت و توانایی شناخت
هوش هیجانی یا توانایی مدیر در شناخت احساسات خود و کارکنان و بر اساس آن مدیریت بهینه ارتباط با آنها منجر به تعامل بهتر با کارکنان و نفوذ بیشتر در آنها می شود. مدیران با هوش هیجانی بالا قادر به شناسایی، ارزیابی، پیش بینی و مدیریت احساسات دیگران بوده و در نتیجه، می توانند بهتر با آنها کار کنند و در آنها برای انجام کارها انگیزه ایجاد کنند.
مدیران با هوش هیجانی بالا موجب موفقیت سازمان و اثر بخشی تیم ها وافزایش بهره وری کلی سازمان می شوند واز سبک های تحول گرا استفاده می کنند .
وارتباط مثبتی با کارکنان خود برقرار کرده، به نیازهای عاطفی آنها پاسخ داده، از احساسات و هیجان های خود برای انگیزش کارکنان استفاده می نمایندو آنها را در راستای دستیابی به اهداف سازمانی هدایت می کنند.
چنین مدیرانی به کارکنان و مشتریان سازمان انرژی مثبت می دهندکه منجر به کاهش استرس و فرسودگی شغلی، کاهش تعارض، افزایش رضایت شغلی و بهبود عملکرد می شود.
۳-هوش سیاسی Political quotient، "توانایی درک بازی های سیاسی سازمان و استفاده از نفوذ برای پیشبرد اهداف.
مدیران به مهارت های سیاسی نیاز دارند تا به سطوح بالای سازمانی راه یابند و به عاملان تغییر برای بهبود عملکرد سازمان تبدیل شوند. بنابراین، مدیران ارشد باید آموزش های لازم را در زمینه تقویت هوش سیاسی مدیران سطوح پایین تر فراهم کنند.
مجموعه ای از مهارت ها و دانش ها شامل توانایی کسب قدرت، ایجاد شبکه قدرت و استفاده از قدرت برای به دست گرفتن کنترل امور و مدیریت تغییر" است. مدیران با هوش سیاسی بالا، ارتباطات خارج سازمانی خود را تقویت می کنند. آنها برای افزایش قدرت خود در سازمان با صاحبان قدرت، منابع و اطلاعات ارتباط خوبی برقرار می کنند و از قدرت به دست آمده برای اجرای تغییر در سازمان استفاده می کنند. هوش سیاسی دارای ابعاد هوشیاری اجتماعی، نفوذ فردی، توانایی شبکه سازی و صداقت ظاهری است. مدیران با هوش سیاسی بالا، از خودآگاهی، انعطاف پذیری و فرصت طلبی بالایی برخوردار هستند. آنها محیط سیاسی پیرامون خود را تحلیل می کنند، رفتار دیگران را زیر نظر دارند، به خوبی با افراد ارتباط برقرار می کنند، خود را در نظر آن ها صادق، درست کار و قابل اعتماد نشان می دهند و در آنها نفوذ می کنند.
آنها روی گروه و تیم سرمایه گذاری می کنند و با تیم وشبکه سازی گروهی، قدرت خود را افزایش می دهند. استفاده هوشمندانه از هوش سیاسی موجب برقراری ارتباط موثرتر با کارکنان، کاهش اضطراب، مدیریت بهتر استرس و تعارض و مدیریت موثر تغییرات سازمانی می شود. هوش سیاسی به مدیران کمک می کند تا با شبکه سازی و ایجاد ائتلاف، ضمن افزایش قدرت خود در سازمان، تصمیمات مهم سازمانی را سریع اتخاذ کنند و اختیارات لازم را نیز برای اجرای آنها بدست آورند.
۴-هوش معنوی Spiritual quotient، "
ظرفیت و توانایی استفاده از اطلاعات و منابع معنوی برای حل مسائل روزمره و دستیابی به اهداف" است. هوش معنوی توانایی درک معنا، ارزش و احساس ارزشمندی در هر کاری است که انجام می دهیم یا می خواهیم انجام دهیم. انسان به دلیل داشتن هوش معنوی با حیوانات و کامپیوترها متفاوت است. هوش معنوی کمک می کند تا مدیر به فلسفه وجودی و ارزش خود و هدف از زندگی پی ببرد و در نتیجه، دورنمایی برای خود در نظر بگیرد و برای دستیابی به آن تلاش کند. مدیران با هوش معنوی بالا به دنبال هدف برای سازمان خود هستند و بیشتر پذیرای تغییر هستند. چنین مدیرانی دارای ویژگی هایی نظیر خودآگاهی، استقلال، کل نگری، شجاعت، تفکر انتقادی، انعطاف پذیری، عمل گرایی و خودکنترلی هستند. هوش معنوی مدیر منبع هدایت کارکنان سازمان است. داشتن ظرفیت فراتر از امور فیزیکی و مادی، توانایی تجربه حالات افزایش یافته هوشیاری، توانایی تقدیس تجربه روزمره، توانایی استفاده از منابع معنوی برای حل مشکلات و ظرفیت با فضیلت بودن از مولفه های اصلی هوش معنوی است.
۵-هوش فرهنگی Cultural quotient، "ظرفیت و توانایی یک فرد برای عملکرد موثر در محیط های متنوع فرهنگی است". هوش فرهنگی در حقیقت، توانایی فرد برای سازگاری موثر با زمینه های فرهنگی جدید و فرهنگ های مختلف است. مدیر با توجه به تنوع گروه های کاری در سازمان باید از هوش فرهنگی بالایی برخوردار باشد و قابلیت های لازم را برای سازگاری با خرده فرهنگ های مختلف سازمانی داشته باشد. کارکنان هر کدام اعتقادات، ارزش ها و رفتارهای خاص خود را دارند. هوش فرهنگی به توانایی درک جنبه های فرهنگی عقاید، ارزش ها، نگرش ها و رفتارهای دیگران می پردازد. بنابراین، مدیر با برخورداری از هوش فرهنگی به هنگام مدیریت تغییر توانایی اداره موثر تعارضات فرهنگی بین گروه های مختلف کاری را خواهد داشت.
۶- هوش اخلاقیMoral quotient،
"ظرفیت مدیر در شناخت خوب از بد و رفتار بر اساس اعتقادات و ارزش های درست اخلاقی است". هوش اخلاقی به توانایی اعمال اصول اخلاقی در اهداف، ارزش ها و اعمال شخصی اشاره دارد. مدیران بر اساس هوش اخلاقی، وظایفی برای خود تعریف می کنند و آن را اجرا می کنند. صداقت، مسئولیت پذیری، بخشش و شفقت مولفه های اصلی هوش اخلاقی هستند. مدیرانی که از نظر اخلاقی باهوش هستند، متعهدتر هستند، پیوسته از اطرافیان خود یاد می گیرند، متواضع تر هستند و تمایل بیشتری برای به خطر انداختن منافع شخصی خود برای اهداف اخلاقی سازمانی دارند. افراد باهوش اخلاقی نیز اشتباه می کنند. ولیکن، آنها به عیوب و اشتباهات خود اعتراف کرده و برای اصلاح و رفع نواقص تلاش می کنند.
اثرات به کار گیری مدیران هوشمنددرسازمانها
- افزایش بهره وری: با ایجاد انگیزه در کارکنان، بهینه سازی فرآیندها و استفاده موثر از منابع.
- توسعه نوآوری: با ایجاد محیطی که در آن کارکنان تشویق به ارائه ایده های جدید می شوند.
- بهبود کیفیت محصولات و خدمات: با تمرکز بر نیازهای مشتریان و بهبود مستمر فرایندها.
- تقویت فرهنگ سازمانی: با ایجاد یک فرهنگ قوی مبتنی بر ارزش ها و چشم انداز سازمان.
- افزایش انعطاف پذیری سازمان: افزایش توانایی سازگاری با تغییرات محیطی.
- جذب و حفظ نیروهای متخصص: با ایجاد یک محیط کاری جذاب و فرصت های رشد برای کارکنان.
راهکارهای توسعه هوش مدیریتی
- آموزش و توسعه مداوم: برگزاری دوره های آموزشی، کارگاه ها و سمینارهای تخصصی برای مدیران.
- آموزش هوش هیجانی منجر به تقویت مهارت های ارتباطی بین مدیران و کارکنان و مشتریان می شود. آموزش و تمرین موجب تقویت ارزش هایی نظیر اعتماد به نفس، صداقت، انصاف، از خود گذشتگی، انتقادپذیری، حمایت، همکاری و شکیبایی مدیران شده که پیش نیاز هوش هیجانی بوده و نقش بسزایی در موفقیت وظیفه رهبری دارد.
- مربیگری: استفاده از مربیان حرفه ای برای کمک به مدیران در بهبود عملکرد خود.
- ارزیابی ۳۶۰ درجه: برای دریافت بازخورد از همکاران، زیردستان و مدیران ارشد.
- ایجاد فرصت های یادگیری: از طریق پروژه های چالش برانگیز و مسئولیت های جدید.
روش های سنجش هوش مدیریتی
- آزمون های روان سنجی: برای سنجش ابعاد مختلف هوش مدیریتی می توان از آزمون های روان سنجی استاندارد استفاده کرد.
- ارزیابی ۳۶۰ درجه: این روش به مدیران کمک می کند تا از دیدگاه های مختلف در مورد عملکرد خود آگاه شوند.
- مرور عملکرد: بررسی عملکرد گذشته مدیر در موقعیت های مختلف می تواند نشانگر هوش مدیریتی او باشد.
توسعه هوش مدیریتی
- آموزش و توسعه: شرکت در دوره های آموزشی، کارگاه ها و سمینارهای تخصصی می تواند به توسعه هوش مدیریتی کمک کند.
- مربیگری: مربیگری فردی می تواند به مدیران کمک کند تا نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کرده و برای بهبود عملکرد خود برنامه ریزی کنند.
- تجربه عملی: تجربه عملی در موقعیت های مدیریتی مختلف، یکی از بهترین راه ها برای توسعه هوش مدیریتی است.
فرصت های هوش مدیریتی در SMEها
- افزایش بهره وری: مدیرانی با هوش بالا می توانند با بهینه سازی فرآیندها و اتخاذ تصمیمات بهتر، بهره وری کسب وکار را افزایش دهند.
- نوآوری و خلاقیت: هوش مدیریتی به مدیران کمک می کند تا محیطی را ایجاد کنند که در آن کارکنان تشویق به ارائه ایده های جدید و خلاقانه شوند.
- بهبود روابط کارکنان: مدیران با هوش بالا می توانند با ایجاد ارتباطات قوی و موثر با کارکنان، انگیزه و تعهد آن ها را افزایش دهند.
- انعطاف پذیری: مدیرانی که دارای هوش مدیریتی بالایی هستند، می توانند سازمان خود را با تغییرات محیطی سازگار کنند.
- تصمیم گیری بهتر: هوش مدیریتی به مدیران کمک می کند تا با تحلیل دقیق اطلاعات، تصمیمات استراتژیک بهتری اتخاذ کنند
راهکارهایی برای توسعه هوش مدیریتی در SMEها
- آموزش و توسعه مداوم: شرکت در دوره های آموزشی، کارگاه ها و سمینارهای تخصصی برای مدیران.
- مربیگری: استفاده از مربیان حرفه ای برای کمک به مدیران در بهبود عملکرد خود.
- ارزیابی ۳۶۰ درجه: برای دریافت بازخورد از همکاران، زیردستان و مدیران ارشد.
- ایجاد فرصت های یادگیری: از طریق پروژه های چالش برانگیز و مسئولیت های جدید.
- شبکه سازی: ایجاد ارتباط با سایر مدیران و شرکت در انجمن های حرفه ای
نتیجه گیری
موفقیت سازمان ها نتیجه بکارگیری مدیران با هوش مدیریتی بالا است. هوش مدیریتی یکی از شرایط احراز مهم شغل مدیریت است. بنابراین، هوش مدیریتی داوطلبان شغل مدیریت باید ارزشیابی شود. از آزمون هوش مدیریتی برای ارتقای شغلی مدیران نیز باید استفاده شود. هوش مدیریتی ایستا نبوده و قابل یادگیری و توسعه است.
بنابراین، در ارزشیابی عملکرد مدیران و برنامه های جانشین پروری، باید به توسعه هوش مدیریتی مدیران توجه زیادی شود و برنامه های آموزشی برای تقویت هوش مدیریتی آنها طراحی و اجرا شود.
----------
منابع :
- کتاب: هوش اخلاقی – چگونه درستکاری، مسئولیت پذیری و شفقت را در زندگی و کسب وکار تقویت کنیم نویسنده: دنیل گولمن
- مقاله: بررسی تاثیر هوش اخلاقی بر عملکرد سازمانی منتشر شده در نشریات داخلی فصلنامه مدیریت اخلاق.
۳.گاهنامه مدیر ؛دکتر علی محمد مصدق راد ابان ۱۴۰۳