روانشناسی مثبتگرا از ابتداي ظهور خود در قرن جاري تاکنون در حوزه هاي مختلف روانشناسی مورد توجه محققان و نظریه پردازان بوده است. تأکید بر نقاط قوت انسان به جاي تمرکز بر آسیبها و بیماريهاي روانی از نقاط قوت این رویکرد محسوب میشود که نگاهی مثبت را در مورد ماهیت انسان در پیش گرفته است. علیرغم استقبال و توجه اولیه، انتقادتی نیز از رویکرد روانشناسی مثبتگرا صورت گرفت که از مهمترین آنها میتوان به داشتن نگاهی دو مقولهاي (خیر یا شر بودن و خوب یا بد بودن پدیده ها، افکار، رفتارها و هیجانها) ، تمرکز افراطی بر جنبه هاي مثبت افکار، رفتارها و هیجانها که منجر به استبداد مثبت گرایی شده است، اجتناب از مواجه ه با موضوعاتی که مستلزم رنج و مرگ هستند، تمرکز بر مفاهیم برآمده از فرهنگهاي غربی و فرد گرایی، نادیده گرفتن جنبه هاي روانشناختی جودگرایانه و انسان مدار، تاکید بر پارادایم اثباتگرایی و یافته هاي آزمایشگاهی، اشاره کرد. در پاسخ به این انتقادات برخی از صاحبنظران این حوزه جنبش جدیدي را شروع کردند که به موج دوم
روانشناسی مثبت گرا مشهور شد. این رویکرد تلاش کرده است تا افقهاي جدیدي را براي خود ایجاد کند. انتخاب رویکرد دیالکتیک محور به جاي دومقوله اي، تمرکز بر فرهنگهاي غیر غربی و روانشناسی بافت گرا و بومی، دستیابی به بهزیستی پایدار از طریق بهره گیري از جنبه هاي تاریک وجودي انسان (رنج، مرگ، ترس بیماري ....)، تأکید بر روش شناسی کیفی و ترکیبی در تحقیقات آتی، اتخاذ موضع انسانگریانه در مورد فضیلتهاي انسانی، تأکید بر منابعی دیگري چون ادبیات، فلسفه و مذهب از مهمترین افقهاي جدیدي هستند که موج دوم روانشناسی مثبتگرا براي خود ایجاد کرده است.