رابطه راهبردهای تنظیم شناختی، استرس و سبک زندگی با افسردگی بیماران مبتلا به دیابت abstract
زمینه و هدف: شیوع علایم
افسردگی در بیماران دیابتی به طور روزافزون در حال افزایش است و اثرات مخرب آن بر روی فرد بیمار و جامعه بسیار گسترده می باشد. شناسایی عوامل خطر و محافظت کننده و درک فرایند ابتلا به علایم
افسردگی در این بیماران به منظور پیشگیری به موقع و تلاش های مداخله ای اولیه، ضروری به نظر می رسد. پژوهش حاضر با هدف رابطه راهبردهای تنظیم شناختی،
استرس و
سبک زندگی با
افسردگی بیماران مبتلا به دیابت انجام گرفته است. مواد و روش ها: جامعه آماری این مطالعه، افراد دیابتی مبتلا به
افسردگی مراجعه کننده به درمانگاه های دولتی شهر کاشان که ۱۵۰ نفر با استفاده از جدول مورگان به روش نمونه گیری در دسترس هدفمند انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها، از پرسش نامه های راهبردیهای تنظیم شناختی گازنفسکی و همکاران (۲۰۰۱)،
سبک زندگی لعلی و همکاران (۱۳۹۱)،
استرس اندلر و پارکر (۱۹۹۰) و
افسردگی بک (۱۹۶۱) استفاده گردید. فرضیه پژوهش از طریق روش تحلیل رگرسیون مورد آزمون قرار گرفت. یافته ها: راهبردهای تنظیم شناختی،
استرس و
سبک زندگی با
افسردگی بیماران مبتلا به دیابت رابطه معنی داری دارد. نتیجه گیری: نتایج حاکی از آن است که متغیرهای پژوهش توانسته اند
افسردگی را تبیین کنند. با درنظر گرفتن نتایج، به نظر می رسد برای افزایش سلامت جسمانی، روانی و اجتماعی بیماران دیابتی، آموزش راهبردهای تنظیم شناختی،
استرس و
سبک زندگی بسیار ضروری است. بر این اساس، مداخلات و برنامه های پیشگیرانه در زمینه علایم افسردگی، باید اهتمام ویژه ای به آموزش و ترویج راهبردهای انطباقی تنظیم شناختی هیجان و
سبک زندگی داشته باشند.