بررسی رابطه بین کیفیت زندگی با سازگاری اجتماعی میان مادران با و بدونفرزند دارای ناتوانی هوشی تحولی abstract
زنان دارای فرزند ناتوان یکی از گروههای جامعه هستند که به دلیل مسائل و مشکلات پیش روندهای که دچار آن هستند، بهعنوان یکی از اقشار آسیب دیده جامعه، نیازمند بررسی و مطالعه هستند. در جوامع جهان سوم که زن بودن خود به تنهاییتبعات و مسائلی را در پی دارد، داشتن فرزند ناتوان می تواند مشکلات پیچیده تری ایجاد کند اینگونه زنان، به علت تعدد وتعارض نقشها،
سازگاری اجتماعی خود را از دست می دهند، و ارتباط موثر و مفید با دیگران ندارند، از این رو، احساستنهایی کرده و دچار استرس و افسردگی می شوند.
کیفیت زندگی به ادراک فرد از جایگاه خودش در زندگی، با توجه به بافتفرهنگی جامعه و اهداف، معیارها و نگرانی های فرد اشاره دارد و از متغیرهایی مثل سلامت جسمانی، وضعیت روانشناختی،استقلال و روابط اجتماعی ناشی می شود.
سازگاری اجتماعی انعکاسی از تعامل فرد با دیگران، رضایت از نقش های خود ونحوه ی عملکرد در نقش هاست که به احتمال زیاد تحت تاثیر، شخصیت، فرهنگ، و انتظارات خانواده قرار دارد.هدف تحقیق حاضر تعیین رابطه بین
کیفیت زندگی با
سازگاری اجتماعی میان مادران با و بدون فرزند دارای ناتوانی هوشیتحولی می باشد. در این راستا، فرضیه ای به عنوان " بین
کیفیت زندگی با
سازگاری اجتماعی میان مادران با و بدون فرزنددارای ناتوانی هوشی تحولی ارتباط وجود دارد. " تدوین گردید. جهت جمع آوری داده ها، ابزار پرسشنامه میان نمونه آماریتوزیع گردید. روابط با استفاده از آزمون مناسب مورد بررسی قرار گرفت. جامعه آماری تحقیق حاضر را مادران با و بدون فرزندناتوانی هوشی تحولی شهر تهران تشکیل دادند. با توجه به اینکه جامعه آماری نامحدود می باشد با توجه به مراجعه به مراکزمشاوره در دسترس، تعداد ۸۰ مادر عادی و ۸۰ مادر دارای فزند دارای ناتوانی در دسترس بودند که همگی به عنوان نمونهآماری انتخاب شدند و پرسشنامه های پژوهش میان این افراد توزیع گردید. بر این اساس و با کمک تحلیل های آماری انجامشده، فرضیه پژوهش مورد تایید قرار گرفت و بر اساس آن پیشنهاداتی ارائه گردید.