فرآیند نوسازی،
توسعه در جوامع روستایی به عنوان بستر دانش عامیانه را زمانی میسر می داند که این جوامع در معرض نیروهای بیرونی قرار بگیرد. نکته حائز اهمیت توجه به باورها به عنوان عقاید عامیانه یا خرافی است . بدین سان با رویکردی انتقادی به پژوهش های کلاسیک نوسازی ارتیاط دانش عامیانه و
توسعه پایدار روستایی تبیین می شود. در نظریات اندیشمندان مکتب نوسازی نوعی وفاق در تقسیم بندی جوامع
توسعه یافته و
توسعه نیافته دیده می شود. که نشات گرفته از دیدگاه های "تکامل گرایی " و"کارکردگرایی " است .در چارچوب نظری پژوهش حاضر از نظریه ی تقسیم کار اجتماعی دورکیم -با نگاهی متفاوت در تقابل با اصول کلی مکتب نوسازی در بیان موانع
توسعه -، بهره مند می شویم . رویکرد این تحقیق کیفی ، روش گردآوری اطلاعات در آن، اسنادی و همچنین تکنیک مورد استفاده، تحلیل محتوا،می باشد.مطالعات انجام شده در روستاهای استان خراسان جنوبی از رابطه ی معنادار بین دانش عامیانه و
توسعه پایدار روستایی خبر می دهد. به طور کلی می توان نتیجه گرفت ؛تقسیم بندی جوامع در تئوریدورکیم به همبستگی مکانیکی و ارگانیکی ،سیر حرکت جوامع را نشان می دهد ونه لزوما عقب ماندگی جوامع ابتدایی به معنای مانعی در جهت رسیدن به هر نوع
توسعه ؛ آن گونه که
رویکردهای نسخه نوسازی از نظر اجتماعی ، مطرح می کنند.