هدف از نگارش مقاله حاضر تبیین جامعه شناختی
دین می باشد. مقاله از نوع کتابخانه ای می باشد. کلاسیک ها از دیرباز نقش مهمی در نظریه ها و تحقیقات جامعه شناختی ، شاید به ویژه در مورد
دین ، ایفا کردهاند. در حالی که عده ای وجود دارند که گفتگوی جاری با نویسندگان جامعه شناسی کلاسیک مانند
دورکیم ، وبر،
مارکس و زیمل را صرفا »پرستش اجداد« می دانند (استارک، ۲۰۰۴)، اکثر جامعه شناسان دینی دیگر این میراث را منبعی ارزشمند می دانند. این که چه متون و چه نویسندگانی به عنوان »کلاسیک « شمرده شدهاند مسلما تغییر کرده است - برای مثال، قبل از دهه ۱۹۸۰، تعداد کمی از جامعه شناسان
دین شامل
مارکس می شدند. در واقع ،یکی از راههایی که به نظر می رسد نظریه در جامعه شناختی
دین تغییر می کند، زمانی است که متون کلاسیک بازتفسیر می شوند، زمانی که برخی در نهایت به زباله دان رها می شوند،یا زمانی که کلاسیک های جدید به پانتئون مستقر اضافه می شوند. بنابراین ، حتی اگر رادنی استارک کلاسیک های تثبیت شده را تایید نکند، باز هم می خواهد آدام اسمیت را به یک جامعه شناس کلاسیک
دین تبدیل کند (استارک، ۲۰۰۶)، و بیشتر منتقدان غلبه کلاسیک ها همچنان مجبور به موضع گیری خود هستند. استدلال در مناظرات با ارجاع به همین آثار کلاسیک (اوتول، ۲۰۰۱).