باغ در ذهن ایرانی، تصویری فراگیر دارد، به اندازه ای که قرن هاست به صورت بینشی درونی درآمده است. این ذهنیت نه تنها گاهی معرف ویت ایرانی است، بلکه گاه از ان هویت می گیرد به طوریکه فرهنگ ایرانی و تصویر و تصور باغ در ذهنی ایرانی در طول تاریخ همواره بر هم تأثیر گذار بوده و از هم تأثیر گرفته است. در این بین به جرأت می توان اذعان نمود که
فرش ایرانی کالبدی ترین تجسم باغ پس از تجسم معمارانه آن در ذهن ایرانی است. اساساً
فرش ایرانی بیشتر باغ است تا فرش، با پراکنش حوضچه مرکزی، این توده ها (باغ) که در نهایت زیبایی و ظرافت کاشته شده و با گل ها و تزئیناتی از حیوانات و شخصیت های نمادین آراسته شده در قالب چهارچوب های گوناگون پراکنده می شوند.
فرش ایرانی باغی متحرک در فضا- مکان است. باغ هم کوچکترین قطعه از جهان و در عین حال تمامی جهان است. با اعتقاد پژوهشگران و کارشناسانی که سرچشمه این طرح ها را مورد بررسی قرار داده اند، باغ موضوع عمده اکثر قالی های ایرانی بوده و از این رو بازخوانی فرش ها به ما کمک می کند که ایدئولوژی و جهان بینی اصلی پیدایش باغ ها را بفهمیم. طرح های قالی ایرانی نمایش باورها و اعتقادات ایرانیان نیز است، چرا که هم باغ و هم
فرش ایرانی هر کدام دو بیان شکلی متفاوت از یک مفهوم (پردیس) هستند. در همین راستا مقاله پیش رو به کمک مطالعه تطبیقی و روش کتابخانه ای، به تحلیل شباهت های وام گرفته شده از نظام کالبدی و معنایی
باغ ایرانی و بازنمایش آنها در
فرش ایرانی می پردازد.