منطقه
خاورمیانه یکی از نقاط استراتژیک و مهم جهان بوده و هست. وجود مزیت های مهم سیاسی، اقتصادی فرهنگی و استراتژیک باعث جلب توجه قدرت های بزرگ جهانی برای سلطه بر این منطقه شده است. پس از ظهور قدرت جدید
آمریکا در جهان و رو به افول نهادن قدرت های اروپایی دیگر از پس جنگ جهانی اول و دوم
آمریکا در کنار شوروی (تا قبل از فروپاشی) یگانه قدرت بلامنازع مسلط بر این منطقه بوده است. با فروپاشی بلوک شرق،
آمریکا سرخوش از حذف رقیب استراتژیک دیرینه، خود راآماده تسلط همه جانبه بر این منطقه نمود. راه کارهای هریک از رییسان جمهور
آمریکا برای تسلط و مدیریت این منطقه که در اصطلاح، از آن با عنوان «دکترین امنیت ملی» یاد می شود، مورد بررسی این پژوهش خواهد بود. پیامد این دخالت و تسلط تاریخی و دامنه دار که همیشه از آن به عنوان حفاظت ا زمنافع ملی
آمریکا و حمایت از دولت های دوست یاد می شود، مشکلات عدیده ای را از دیرباز تاکنون برای این منطقه در برداشته است. به هر حال، سه مسئله عمده مد نظر
آمریکا در
خاورمیانه عبارت اند از: ایران،
نفت و
اسراییل که در ادامه به آن ها پرداخته خواهد شد. در این پژوهش به بررسی دکترین های رییسان جمهور
آمریکا در این منطقه و همین طور برخی از مسایل مورد علاقه آن ها در این منطقه استراتژیک خواهیم پرداخت. این پژوهش با بهره گیری از روش توصیفی – تحلیلی و با استفاده از روش کتابخانه ای و مراجعه به منابع دست اول، سعی می کند به این پرسش پاسخ دهد که چه تفاوتی میان استراتژی ها و راه کارهای ارائه شده درهریک از این دکترین ها وجود دارد؟