گفتمان دینی همانند هر گفتمان دیگری، مشحون از مفاهیم متنوعی است که گاه یکسان، گاه متناقض و گاه مکمل به نظر می رسند. اگر جامعه دینی، و به تبع آن تربیت دین، شبکه مفاهیم دینی را نتواند به شکل درستی ترسیم کرده وکیفیت و جهت ارتباط مفاهیم مختلف را بایکدیگر تعیین کند، قطعآ تصویری که قاطبه جامعه دینی از آموزه های دینی نحواهند داشت، با حقیقت دین منطبق نخواهد بود. در همین راستا، مقاله حاضر به شیوه تحلیلی در صدد تعیین نسبت دو مفهومثروت و قناعت در دین برآمده است. در آیات و روایات متعدد دنیا مورد نکوهش قرار گرفته است، به گونه ای که دستور به رهبانیت و دنیا گریزی از آن استنباط میشود.در آیات وروایات دیگر به مسلمانان توصیه شده است که برای آبادانی دنیا و فراهم اوردن عده و عده در برابر دشمن تلاش کنند. چگونه می توان برای متربیان و دینداران این دو قطب از آموزه ها را تجمیع کرد؟ آ یا مفهوم قناعت در آموزه های اخلاقی به قطب نخست نزدیک است یا دوم؟ آ یا تولید ثروت و قناعت دو مفهوم متقابل دینی هستند؟ تحلیل آیات و روایات و همچنین بررسی سیره عملی پیشوایان دین، نشان می دهد که در شبکه مفاهیم دینی، نه تنها دو مفهوم ثروت و قناعت متباین نبوده، بلکه با بازتعریف صحیح آنها، کاملآ قابل جمع هستند. مقاله حاضر نشان می دهد که اگر دنیاگریزی و ثروت اندوزی را دو قطب آسیب زای یگدیگر در نظر بگیریم، قناعت به معنای صحیح آن، نه متعارف آن، حد وسط و محدوده سلامت آن است، موضوعی که کمتر مورد توجه مربیان و متولیان تربیتی دینی قرار داشته است.