شهروندی یکی از مهمترین مفاهیم اجتماعی سیاسی است که همواره در طول تاریخ راه پرفراز و فرودی پیموده و از طرف متفکران و صاحب نظران علاقمند به مسائل اجتماعی از ادوار باستان تاکنون مورد بحث و چالش قرار گرفته است. این سازه دربردارنده مجموعه حقوق و تکالیفی است که اعضای جامعه نسبت به یکدیگر، نهادها و جامعه دارند. از دیدگاه سنتی شهروندی مستلزم داشتن حقوق و تکالیف معین، واقعی و عینی نسبت به یک دولت حاکم است نه وظایف و حقوق غیردقیق و داوطلبانه نسبت به یک حکومت جهانی و همه افراد بشر. از دیدگاه مدرن در دوران جهانی شدن شهروندی مفهوم جدید و گسترده ای یافته است، به نحوی که این مفهوم دیگر تنها از دیدگاه مدرن در دوران جهانی شدن شهروندی مفهوم جدید و گسترده ای یافته است، به نحوی که این مفهوم دیگر تنها از طریق دولت ملت تبیین نمی گردد. بلکه بطور فزاینده ای تبدیل به یک مفهوم غیرسرزمینی گردیده و گفتمان های جدیدی از حقوق، مشارکت و ... را مطرح می کند که رفتار شهروندان و کیفیت مشارکت آنان در امور جامعه از شاخص های توسعه یافتگی جوامع محسوب می شود. اصلی ترین بحث در حیطه حقوق شهری، آشنایی شهروندان با حقوق مورد عمل و جاری است.
قانون اساسی بعنوان مهمتین منبع قانونی که اصل اساسی حقوق یک دولت در آن تبیین شده و تشکیلات و روابط بین قوای مختلف و قدرت های عمومی و ... را بیان می نماید، متضمن قواعد کلی در خصوص جنبه های حمایتی و پیگیرانه از
حقوق شهروندی است. در این مقاله علاوه بر استفاده از منابع کتابخانه ای و اسنادی به روش کیفی، به بیان توضیحاتی در خصوص
قانون اساسی به عنوان مهمترین منبع قانونی که اصول اساسی حقوق یک دولت در آن بیین شده و تشکیلات و روابط بین قوای مختلف و قدرت های عمومی و غیره را بیان می نماید پرداخته شده است.