توصیف و تبیین تیوری
عدالت از منظر بزرگترین فیلسوف اخلاق و فلسفه سیاسی لیبرالیسم در قرن بیستم، هدف و روش پژوهشی این مقاله است.
جان راولز با جمعبندی میراث فکری 300 ساله اخیر فلسفه سیاسی لیبرالیسم غرب و با تاکید برعمود خیمهلیبرالیسم یعنی فردیت و عقل محاسبهگرفردی و همچنین شهودگرایی، فلسفه اخلاقی کانت، با کمک فلسفه پراگماتیسم جان دیویی و با چارچوب و قالب نظریه قرارداد اجتماعی، و بر پایه تلفیق مفاهیم
آزادی و
برابری )که به ترتیب برگرفته از لیبرالیسمراستگرای قرن 19 و چپ گرای قرن 20 ( تیوری
عدالت خود را تدوین میکند. دو اصل
عدالت راولز که با نهادهای جامعه عجیناست، جهت تحقق عینی آن در جامعه غربی باید در کالبد یک سیستم سیاسی قرارگیرد که توالی چهارمرحلهای آن بصورت زیراست: 1- بر پایه دو اصل
عدالت همه عناصر یک رژیم مبتنی بر یک قانون اساسی است. 2-این قانون اساسی باید بر رویه ایعادلانه باشد و جهت تممین، ضرورتا باید
آزادی های شهروندی در قانون اساسی )آزادی وجدان و اندیشه،
آزادی بیان و آزادیهای حقوق سیاسی برابر( گنجانده شود و مورد حمایت قانون قرارگیرد که اصل اول عدالت،
آزادی برابر، معیار اصلی میثاق قانون اساسی است 3- مرحله بعدی ایجاد مجلس قانونگذاری است. در نتیجه عادلانه بودن قوانین و سیاستهای اتخاذ شده مجلس، باموضوع دومین اصل
عدالت )برابری( درحوزه قانونگذاری وارد میدان می شود. که براین پایه، اولویت نخستین اصل اول
عدالت بهاصل دوم، بخاطر اولویت میثاق قانون اساسی به مرحله قانونگذاری بازتاب می یابد. 4- در چهارمین مرحله کاربست و اجرای قواعد و قوانین از سوی قمات و مجریان اموراست. هدف راولز از تدوین تیوری
عدالت این بود که مکتب لیبرالیسم و جامعه ناعادلانه و ظالمانه سرمایهداری غرب را از بحران نجات دهد.