کودکی دورانی مهم در شکل گیری شخصیت انسان است. ارتباط اجتماعی فرد در دوره ی دوم کودکی و پس از ورود به مدرسه رنگ و بوی تازه ای به حود می گیرد. در این دوران به دنبال کسب تایید از دوستان، مربیان و والدین خود است. او دوست دارد تا بین همسالان خود محبوب شود و از سوی بزرگ تر ها مورد تشویق قرار گیرد. در این بین کودکان خوش خلق و خنده رو جاذبه ای بیشتری برای معلمان، همسالان و والدین خود دارند و برعکس آن کودکان اخمو، پرخاشگر و بدخلق هستند که کمتر توجه مثبت دیگران را به خود جلب می نمایند. بنابراین بزرگ ترها و به ویژه والدین و مربیان می بایست برای حفظ سلامت روانی و هیجانی کودکان تلاش کنند. با پایان یافتن دوران کودکی، نوجوانی از راه می رسد. در این دوران فرد دیگر نه کودک محسوب می شود و نه بزرگسال. نوجوانان ارتباط خود را با همسالان گسترش داده و تعامل کمتری نسبت به گذشته با والدین خود دارند. آنان دیگر تمامی عقاید و خواسته های والدین خود را نمی پذیرند. برخی از روان شناسان دوران نوجوانی را دوران طوفان و فشار نام نهاده اند و معتقدند دراین دوران فرد دچار ابهام هویت می شود و ممکن است نتواند ارتبطا مطلوبی با بزرگسالان داشته باشد. این در حالی است که جامعه به نوجوانانی سالم نسازمند است تا بتواند نیروهای مطمین و با کارآیی بالا برای نسل آینده ی خود پرورش دهد. بنابراین حفظ سلامت این گروه سنی حایز اهمیت است.