در نظرگاه
مولانا چون سایر عرفای بزرگ،کشتن نفس و ترک شهوت و هوا، نخستینقدم در راه وصول است. به عبارتی زیر پای نهادن منی و خودبینی؛ یعنی در حق محوشدن، جز دوست چیزی ندیدن و نخواستن. لطف واژگانی شعر مولانا، به گونه ای استکه گاه روان را تهییج می نماید وگاه فرد را در خود فرو می برد و در برخی موارد حیرترا بر وجود شخص غالب می سازد. در این وجیزه سعی شده با ارایه شواهد شعری، شکوهبیان و
عشق و تفکر این عارف بزرگ ایرانی را بیان داشته و به تعاریف
عقل و
عشق بپردازیمو با توجه به حکایات و اشعار عرفانی وتمثیلی، مرز بین
عقل و عشق، آمیختگی وتاثیرپذیری این دو مقوله از همدیگر،
عقل ممدوح و تعامل آن با
عشق و نیز
عقل مذمومو ارتباط آن با هوا و شهوت و خواسته های دون مورد بررسی قرار گیرد. این مختصرکوششی است جهت تبیین مفاهیم محوری و عمیق
عقل و
عشق در
مثنوی شریف ونمودهای آن در آثار بزرگان.