به جان خریدن مشکلات و سختی ها و نا ملایمات
کوهنوردی در کنار زندگی مرفه و بی دغدغه و راحت و آسایشمند ، چیزی جز پیراستن از همه آنچه سبب تعلق می باشد نیست و
کوهنوردی را به راهی می کشاند که در آن همه خصایل نیک و پسندیده توشه آن است و تمرین و ممارست آنرا عادتی شایسته در
کوهنوردی نهادینه می نماید.فارغ از همه موارد ذکر شده ، آماده شدن و حرکت به سمت کوه و طی مسیری که با کوچه و خیابان متفاوت است و قناعت به آنچه که در کوله داری و بسنده کردن به قدرت خویش و آینده اندیشی که در مسیر نیازمند آن هستی همه و همه بیانگر آن است که کوهنورد سخت ترین گزینه ها را انتخاب می کند و به کمترین ها قناعت می کند و بهترین ها را می گزیند و مبرم ترین را می پسندد و در چیدمان اولویت صاحب نظر است و زمان را خوب می داند و آنرا به بهترین شکل تقسیم می کند و به جامعترین شکل می اندیشد.و لغزش شناس ماهری است که همواره از آن خود را مبرا می کند و در کنار هم قرار دادن همه آن چیز که گفته شد به زیبا ترین
حالات روحی می رسد که مددی است در ناملایمات زندگی و قدرتی است در جهت وصال به آرزوهای خویش و بر قله می ایستند و نظاره گر راهی است که پیموده شد و راهی که ناگذیر به پیمایش آن است.ما در این مقاله ضمن پرداختن به مشکلات و سختی های
کوهنوردی سعی بر آن داریم که به مقایسه
کوهنوردی و تصوف بپردازیم.